جوامع را همواره دشمنان بیرونیشان تهدید نمیکنند؛ زیرا این تنها بدخواهی دشمنان بیرونی نیست که ممکن است یک جامعه را از رسیدن به آنچه در پی آن است باز دارد. برای هر جامعهای دشمنانی از درون نیز وجود دارند که گاه راهگیرترند.
«میل به شک کردن» در نزد شهروندان یک جامعه، درست با همان شدت و بلکه بیشتر از داشتن دشمنان بیرونی، جامعه را در وضعیّتهای شکننده قرار میدهد. اگر شهروندان یک جامعه به سنت و پیشینههای فرهنگی خود به دیدهی تردید بنگرند و در بارهی درستی آنها بپرسند، برای بودن در وضعیّتی که هستند و یا دستیابی به چیزی که رهبرانشان وعده میدهند هیچ تلاشی نخواهند کرد.
نشانههای زیادی از بدگمانی مردم به ارزشهای رسمی در جامعهی ما حکایت دارد. از وضعیّت اخلاقی جامعه گرفته تا گروههای مرجع جوانان و ارزشهایی که دنبال میکنند. اینها همه نشان میدهند که نسلی که بعد از انقلاب شکل گرفتهاند و به بهانهی تربیت آنها هزینهی زیادی بر ملّت تحمیل شده است، به شدّت در بارهی عقاید و سنتهای پیشین خود و نیز آرمانهایی که برایشان تصویر میشود، گرفتار شک و بدگمانی هستند.
وقتی رسانهی ملّی اعترافات»مائده»ی هفده ساله را پخش میکند، این سؤالها در ذهن ما بیدار میشود که «مگر این دختر و هزاران دختر و پسر همسن و سال او تحت نظام تعلیم و تربیت رسمی این کشور رشد نکردهاند؟» راستی چرا برنامههای فرهنگی ما جواب نمیدهد؟ نتیجهی حضور پُر و پیمان روحانیون در تلویزیون چیست؟ این همه برنامههای مذهبی در مدرسهها و رادیو و تلویزیون چرا نتیجهاش میشود مائده؟!
اگر این پرسشها را جدّی بگیریم خواهیم دید کسی که باید در تلویزیون اعتراف کند خانم مائده نیست؛ بلکه آقای علیعسکری و ضرغامی و پیشینان آنها و کسان دیگرند.
دشمن را اشتباه گرفتهاید، دشمنترین دشمن این جامعه بیاعتمادی و بدگمانی و میل به شک این جامعه به ارزشهایی است که تبلیغ میشود.
عیا
عیا: کلنگ از اسمان افتاد و نشکست
وگرنه من همان خاکم که هستم
هر چقدر بین مصرع های این دو بیت ارتباط پیدا کردید بین صدر و ذیل بالا…
احتمالا من کج فهم شدم که نمی فهمم.یادم میاد اساتید
برایماناینطور می گفتند که شیطان بعد از اینکه در صدد مانع تراشی برای کار خوبتر شد و موفق گردید در تلاش است شما را از کار خوب نیز باز دارد.مثلا می گوید حالا که نتوانستی نماز شب با اخلاص بخوانی کلا نماز شب(خوب)را هم نخوان
.لذا در این جایگاه هم روایات و هم توصیه های اخلاقی سفارش به انجام، حداقل کار خوب(نماز شب بدون اخلاص)می کنند.
در کار بد نیز گویا همین وسوسه گری جریان دارد.
مثلا حالا که نتوانستی از حرام بالاتر چشم پوشی کنی پس بیخیال حرام پایین تر.همین رهزن را در فرمایشات رییس جمهور قبلی و فعلی نیز می بینیم که بیرون بودن ۴ تا تار موی یه دختر چه اشکال دارد.غافل از اینکه تقلیل حساسیت دینی و رساندن آن تا مرز بیخیالی مرزی ندارد و از طرفی برای نجس شدن اب کر ،نجاست نجاست است چه یک قطره چه بیشتر و از این رو است که علما چه بسا بین گناه کبیره و صغیره فرقی قایل نیستند چرا که مجرای هر دو بنای بر عصیان است.
در فرض رقصاین دختر نیز،گویا همین جریان فکری برخی از عزیزان شده .هیچ کس در بد بودن افشا و ابرو ریزی انسان مومن و اولویت دار تر بودن مبارزه با اختلاس و دزدی حرفی ندارد ولی گره خوردن این دو با هم همچون گره خورد دو مصرع ابتدایی متن است.
برنامه های فرهنگی بی ثمر،حضور غیر مثمر روحانیت در تلویزیون و برنامه های مذهبی مدارس و … پروپاگانداهای رایجی هستند که در دادگاه الهی نیز به عنوان عذر کم کاری هایمان و فکرهای اشتباه رفته مان نمی شوند.اگر از سهم خود در همین مشکلات غافل شویم ما هم عسکری و ضرغام کوچکی هستیم با گناهی بزرگ که دشمن نفس برایمان در حال نگار گری وسوولت است.