در کتاب سفرنامهی دن گارسیا دِ سیلوا فیکوئروا، سفیر اسپانیا در دربار شاه عبّاس اوّل، آمده است:
… در میان گفتگویی که در میان حاضران بهعمل میآمد، یکی از حاضران که گویا قاضی شهر(قم) بود به سفیر گفت: بیشک از این که بین مستقبلین هیچ زنی را مشاهده نکردهاید در شگفت هستید، امّا این امر تقدس فوقالعادهی این شهر است که زنان هیچگاه خود را به اجنبی و بخصوص به فرنگیان نشان نمیدهند. و چون سفیر علّت این تقدس فوقالعاده را پرسید وی جواب داد در این شهر بقعهای بسیار مشهور هست که به یادبود بانوئی ارجمند و پرهیزگار بنا گردیده است. و این بانو نوهی دختری (حضرت محمد ص) یعنی فرزند (حضرت) علی و فاطمه (ع) دختر پیامبر مسلمانان است. … زنان شهر به سبب پایبندی و احترامی که برای آن بانوی پرهیزگار قائلند، خود را به مردان اجنبی نشان نمیدهند. و او (قاضی) خود دو سه روز پیش از ورود سفیر با زحمت بسیار به آنها اعلام کرده است که خود را پنهان کنند. سفیر که از سادهلوحی این مرد لذّت میبرد به خنده افتاد و سخنی نگفت. پس از آنکه سفیر نهار خورد و استراحت کرد زن صاحبخانه به وی پیغام داد که بسیار مایل است با وی گفتگو کند. … و در زمانی اندک اطاق بزرگ مسکونیِ سفیر پر از زن شد. … (ص. ۲۵۰ و ۲۵۱)
گویا آن زمان هم کسانی بودهاند که دوست داشتهاند از زبان مردم و به نیابت از آنان سخن بگویند. و البته معلوم میشود آن زمان هم مردم هر وقت امکانش را داشتهاند، خودشان حرفشان را زدهاند.