چندی پیش امام جماعت یکی از مسجدهای قم، پس از نماز عشا در بارهی امتیازاتی که خداوند به این شهر داده است، سخنرانی میکرد. او گفت از جمله نعمتهایی که خداوند به قمیها داده است این است که شهرشان را مقدّس گردانیده و نجاست را از آن دور کرده است؛ و بعد برای اثبات ادّعای خودش نمونهای آورد: » من تجربه کردهام؛ در قم همیشه قبل از بارش برف، باران میبارد. به این وسیله خدا اوّل نجاست کوچهها را به وسیلهی باران میشوید، و بعد برف میآید و شهر را سفیدپوش میکند.» آن شب مردم خوشحال شدند و کلّی صلوات فرستادند و لازم ندیدند که به تجربههای خود رجوع کنند و ببینند آیا حاج آقا درست میگوید یا نه. وقتی پدیدهای را مقدس بدانیم از برف و بارانش هم ماجراها میسازیم ولی نابسامانیهایش را «حکمت»، و یا «فریب دادن دشمن» میدانیم.