دوست و همکار فرهیختهام جناب دکتر حسن محدثی، که نوشتههایش همواره خواندنی و مفید است، به تازگی با خبرگزاری مهر مصاحبهای داشته و از مفهوم «زائر-محقق» استفاده کرده است. ایشان معتقدند که زائر محقق امکان فهم بیشتری برای فهم زندگی دینی دارد. با همهی احترامی که نسبت به دوست گرامیام دارم، نمیتوانم با این مفهوم کنار بیایم. این مفهوم در نظر من چون مثلث چهار ضلع میماند. برای توضیح علّت مخالفتم، با یک تجربه آغاز میکنم.
… با مادرم رفته بودم کربلا. وارد حرم که شدیم اشکهایش سرازیر شد و با صدای بلند گریه میکرد. با هم وارد شبستان شدیم جایی را مشخص کردیم و قرار گذاشتیم که یک ساعت بعد همدیگر را ببینیم و از هم جدا شدیم.
جایی نزدیک ضریح پیدا کردم، ایستادم و زیارتنامه خواندم. رفتار زائران و مدیحهسرائی مدّاحان تمرکزم را به هم میزد. هر چه میخواستم محقق نباشم و فقط زیارت کنم نمیشد. آنقدر مشغول تحلیل رفتار و معانی کنشهای زیارتکنندگان بودم که یادم رفت خودم هم زائرم.
به ساعت نگاه کردم، درست زمانی بود که به مادر وعده داده بودم. خیلی تند رفتم به همان محلّ. چند دقیقه نکشید که مادرم آمد. چقدر خوشحال بود و مدام تشکر میکرد. با ذوق میگفت حالا برویم زیارت حضرت عباس…
مانده بودم من کدام را بیشتر دوست دارم؛ زائر یا محقّق. من در نقش محقّق، احتمالاً میتوانستم از دل این مشاهدات چند تحلیل و یا مقاله ارائه کنم؛ ولی مادرم در نقش یک زائر سبکی و نشاط عمیقی یافته بود.
علوم انسانی آدمی را از یک بازیگر به یک تماشاچی تبدیل میکند. یک بازیگر چنان در نقش خویش غرق میشود که امکان تحلیل، نقد و ارزیابی رفتار خود و دیگر کنشگران را ندارد؛ اما وقتی انسان به یک محقّق و تماشاچی تبدیل شد، موضوع فرق میکند، او نمیتواند یک بازیگر باشد.