اگر فيلسوفي بخواهد وظيفه اخلاقي و انساني اميدوار سازي جامعه را به خوبي انجام دهد، چه باید بكند:
🔹أ. پیش از هر چیز، مباني نظري و بنيان هاي فلسفي و اخلاقي اميد را براي خود تبيين کند.
🔹ب. فرد و جامعه را متوجه توانایی ها و امکانات و فرصت های شان کند و توضیح دهد که اراده و توان آدمی بالاتر از دشواری ها و مشکلات است. شعار او باید این باشد که: «قفل، یعنی کلیدی هست».
🔹ج. بالا بردن افق دید جامعه. فیلسوفان چون نسبت به افراد معمولی با معرفت و دانایی بیشتری سر و کار دارند معمولا افق های بالاتری را می نگرند. تصویر کردن این افق ها برای افراد جامعه و به زبانی که آنها بفهمند موجب می شود که مخاطبان آنها از مواجهه با سختی های زندگی و مشکلات روزمره ناامید نشوند.
🔹د. تبیین درست رنج ها و مشکلات. اصل وجود ناکامی ها و دشواری ها در زندگی انسان نه قابل انکار است و نه به طورکامل قابل حل. به نظر می رسد کاری که یک فیلسوف می تواند بکند آن است که تلاش نماید توجیه درستی از علل و عوامل این مسائل ارائه کند و به مخاطبان خود یاری نماید که در مواجهه با این مشکلات، با بهره گیری از نیروی تعقل و توکل، و شناخت توانایی ها و استعدادهای خود، بر ناامیدی غلبه کنند.
🔹ه. ارائه الگوهای عملی و دسترس پذیر. هر چند فیلسوفان اغلب با مباحث نظری و انتزاعی سر و کار دارند ولی می توانند برای یاری رساندن به مخاطبان خود، به محسوس کردن معقولات خود اقدام کنند. آنان می توانند با معرفی افراد و جوامعی که گاه چندین بار به زانو درآمده اند ولی با بهره گیری از امید و توکل و تلاش، دوباره سرپا ایستاده و رشد یافته اند، مانع از غلبه روحیه یاس و ناامیدی در جامعه شوند.
🔹و. هشیار کردن جامعه نسبت به پیامدهای ناامیدی. آدمی اگر بداند در مواجهه با سختی ها و مشکلات، ناامیدی نه تنها گره گشا نیست بلکه باعث مشکلات بیشتر می شود، طبیعتا انگیزه بیشتری برای رهایی از آن پیدا می کند.