پيگير جدي رخدادهاي ورزشي نيستم. اما امروز پس از مشخص شدن گروه ايران در جام جهاني نگاهي به بازخورد آن در شبكه هاي اجتماعي كردم. از آنجا كه اين شبكه ها تا اندازه اي بيان گر روحيات و افكار ما در فضاي حقيقي هم هست ميتواند آيينه اي براي آسيب شناسي اخلاقيات مان هم باشد. كافي است نگاهي به مطالب برخي هموطنان مان در اين زمينه بياندازيم تا متوجه يكي از موانع رشد و پيشرفت مان بشويم.
تقريبا همه افراد با مطالب شوخي و جدي به تضعيف روحيه و آه و ناله پرداخته اند از اين كه ما در «گروه مرگ» قرار گرفته ايم و برخي هموطنان از هم اكنون با جام جهاني خداحافظي كرده بودند!
حتي يك مورد هم نديدم كسي به تيم ملي و مسوولان آن اميد و روحيه بدهد. راهكاري براي پيروزي بر تيم هاي قدرتمند حريف، يا حداقل شكست آبرومند از آنها ارائه كند. همه تقريبا آن را يك «تهديد» مي دانستند تا يك «فرصت». كسي به توانايي هاي تيم ايران اشاره نكرده بود. كسي نگفته بود كه فوتبال، ميدان بازي با قواعدمشخص براي رسيدن به نتايج نامشخص است و حتي در بازي با تيم هاي مطرح دنيا تا آخرين ثانيه وقت اضافه هم ممكن است نتايج عوض شود و امكان پيروزي هست. آن وقت با اين اخلاقيات انتظار داريم كه تيم ملي مان در ميدان هاي جهاني موفق شود.
پست هاي هموطنان در فضاي مجازي نشان دهنده منفي نگري، نااميدي ، عدم اعتماد به نفس كافي و عدم عزم و اراده جدي براي پيروزي بود. روحيه اي كه متاسفانه در بسياري از كارهاي ديگرمان هم داريم. تا وقتي اينگونه گل به خودي مي زنيم و از ترس مرگ خودكشي مي كنيم نبايد اميد به موفقيت داشته باشيم. نه در ورزش نه در ديگر عرصه هاي زندگي فردي و اجتماعي.

پاسخ دهید