چنانچه در مسئله فيلترنگ دقت‌ها و ظرافت‌هاي لازم به خرج داده نشود و در اين راه زياده روي شود انگيزه كاربران براي استفاده از فيلترشكن افزايش ‌مي‌يابد. به عنوان مثال يك مدرس يا محقق اگر براي دست يابي به سايت‌ها يا منابع علمي و تخصصي مورد نياز خود ، يا يك شهروند عادي اگر براي ارتباط با ديگران در استفاده از شبكه هاي اجتماعي با سد فيلترينگ مواجه شود ميل به اين كه به هر صورتي كه هست اين سد را از ميان بردارد يا آن را دور بزند در او تقويت ‌مي‌شود. روشن است كه اين كار وقتي توسط كساني كه جزو گروه‌هاي مرجع جامعه هستند انجام شود كار آنها براي ديگران،نيز معيار قرار ‌مي‌گيرد و به مرور زمان نقض قانون امري طبيعي جلوه ‌مي‌كند.

به مجرد فيلتر شدن يك سايت يا شبكه اجتماعي، به يك باره همه كساني كه با استفاده از فيلترشكن از آنها استفاده ‌مي‌كنند وارد سلك مجرمان و قانون شكنان جامعه ‌مي‌شوند و اگر قرار باشد با آنان برخورد قانوني شود بايستي همه آنان محاكمه و محكوم شوند. از سوي ديگر طبيعي است كه چنين كاري در عرصه عمل امكان پذير نيست. بنابراين، تنها زياني كه از اين رهگذر نصيب جامعه ‌مي‌شود آن است كه با يك فيلترينگ ساده به يك باره ميليون ها مجرم به مجرمان جامعه افزوده ‌مي‌شود و از سوي ديگر با عدم اعمال قانون درباره آنان، احترام و ارزش قوانين رسمي كشور خدشه دارد ‌مي‌شود. كه اين امر در دراز مدت به نفع جامعه و مديريت كلان آن نيست.