یادداشت زیر را جناب حاج آقا ایازی بزرگوارانه برایم ارسال فرمودند که برای مراعات ادب گفتگو وظیفه دارم آن را نشر دهم:
اگر. حسن و قبح ذاتی امور عقلائی است و غیبت هم از مصادیق آن است در فهم لغت باید به عرف مراجعه کرد و نه فقها؛
اگر واجبی هنجار نیست و یا حرامی ناهنجاری نیست باید با دعوت و ارشاد، مردم را به گونه ای تربیت کرد تا در عرف جامعه معروف و منکر شود.
از طرف دیگر تصرف شرع در مفاهیم به این معنا است که حقیقت شرعیه قائل شویم که امروز هیچ یک از اصولیان به ان قائل نیستند.
مقوله غیبت از اموری است که چون ظلم است قبح ذاتی دارد و اگر شرع هم در «من ظلم» استثنا کرده باز ارشاد به حکم عقل است بنابراین شرع در این امور تصرف نکرده است.
مساله ترک حجاب اگر در عرف مردمی ناهنجار نبود قبح ذاتی ندارد حداکثر امر واجبی را رعایت نکرده که در حدود آن از آغاز میان مفسران اختلاف بوده است و در باره غیر حرائر آن اتفاق بر لزوم عدم رعایت ان بوده است؛ پس چگونه برای زن مسلمان غیر آزاد رعایت آن منکر باشد و برای زن حره رعایت نکردن آن منکر باشد؟
اینجا است که عرض بنده آن است که تا تبدیل به هنجار نشود از مصادیق امر به معروف و منکر نمی شود.
ضمن این که با تبیین و تبلیغ و ارشاد در همه ی امور دینی موافقم اما؛ ملاحظات زیر را بر فرمایشات جناب آقای ایازی دارم:
۱- حسن و قبح ذاتی امری است عقلی نه عقلائی.
۲- اگر قبح «غیبت» ذاتی بود عقلاً، تخصیص مواردی از حکم حرمت، محال می گشت؛ قبح یا حسن غیبت «بالوجوه و الاعتبارات»، تفاوت می کند.
۳- تصرف شارع به افزودن مواردی به منکرات، تصرف در مصداق است و هیچ ارتباطی به مبحث: «حقیقت شرعیه» ندارد.
۴- کسانی که در فقه متخصص نیستند برای یافتن منکرات شرعی(در غیر مواردی مثل وجوب حجاب که از شعائر مسلم اسلامی است) هیچ چاره ای جز مراجعه به فقهاء بزرگوار ندارند؛
۵- وجوب حجاب از هنجارهای شرعی میان همه ی مسلمین است.
۶- دلیل تفاوت میان حجاب حرائر و اماء، بیانات شارع است.
و بالأخره تکرار می کنم:
«منکر بودن بی حجابی از ضرورت های فقهی میان تمامی فرقه های مسلمین است».