یادداشتی از برادر عزیزم جناب آقای محمد رضا زائری؛
بخوانید تا من نیز نکاتی را به عرض برسانم:
شنيدم اخيرا تمام يا بخشي از شهريه و دريافتي ماهانه – يعني همان مبلغ ناقابل سيصد چهارصد هزار تومان! – بعضي طلاب و روحانيون قم كه در ساعات آزاد خود با اسنپ كار مي كرده اند قطع شده، به دليل اشتغال به كاري خلاف شأن روحانيت!
من اگر دستم مي رسيد برعكس، مي رفتم با اسنپ توافق نامه اي امضا مي كردم كه كارهايي مثل اين نوع مسافركشي براي طلبه ها امتياز هم به حساب بيايد و تشويق هم بشوند، نه اين كه ممنوع باشد! مي آمدم كاري مي كردم كه طلبه و روحاني هاي ما فرصتي پيدا كنند تا با متن جامعه و علايق و دغدغه ها و نيازها و درددل هاي مردم بي پرده و صريح و شفاف برخورد داشته باشند و تغييرات و تحولات اجتماعي را در مسافرهاي خود ببينند و لمس كنند.
كاش مي شد برخي از بزرگان و آقايان قبل از آن كه خيلي دير بشود از اتاق هاي بسته و جلسات محدود و فضاهاي تنگ و تاريك خود بيرون بيايند و بي حاجب و دربان در اتوبوس و مترو يا كوچه و خيابان هواي تازه زندگي را تنفس كنند و طعم شيرين و دلپذير همراهي با مردم -مخصوصا جوان ها و نوجوان ها- را بچشند. آن وقت ديگر حالشان از آن جلسات تعارف آميز «خود گويم و خود خندم كه سرشار از تعارف و توهم است به هم مي خورد، و مي فهميدند كه درس زندگي و مردم شناسي هم به اندازه فقه و اصول براي طلبه مورد نياز و ضروري است!

این عنوانِ کلیدیِ یادداشت برادرم زائری عزیز است؛
بنده نیز مانند او معتقدم روحانیون باید همراه مردم باشند و طعم شیرین و دلپذیر همراهی با آنان را بچشند؛ فقط سخن در این است که آیا این همراهی از راه امضاء توافقنامه با اسنپ به دست می آید؟
راستش در این دو سه سال تعدادی از طلاب جوان به بهانه ی همنشینی با مردم دست به همه رقم کاری زدند؛
اما کافی است به صفحات آن ها در فضای مجازی و نیز واکنش های مردم به آن حرکات نگاه کنید تا ببینید آیا توانسته اند تحولات اجتماعی را درک کنند یا نه؟
پیش فرضی که در برخی نوشته های جناب زائری دیده می شود این است که: «روحانیون در گوشه ی حجره ها در حال قرنطینه فقط مشغول خواندن فقه و اصولند»؛
بنده با این پیش فرض موافق نیستم؛ همه ی ما روزانه بارها با مردم تماس داریم و اصولا فضای مجازی نمی گذارد از درد آنان بی خبر باشیم؛ اما باید دید چرا گروهی از ما با مردم همراه نیستیم؟! علتش هر چه باشد حتما راننده ی اسنپ نبودن نیست؛ نکته ی دیگری که مایلم تذکر دهم کلمه ی: «شنیدم» در ابتداء یادداشت این برادر گرامی است؛ معتقدم تا شنیده ها تبدیل به یقین نشده اند نباید دست به قلم ببریم؛
در پایان بگویم: «من یک طلبه ام و سال های سال طعم فقر را چشیده ام؛ امیدوارم هیچ محصلی مجبور نشود به جای تحصیل، صرفا برای کسب درآمد به کارهای وقت گیری که مانع پیشرفت علمی است تن دهد. درک می کنم چرا یک دانشجوی جوان که باید شب و روز درس بخواند مسافرکشی می کند‼️».

دیدگاه‌ها

  1. ناشناس

    پیامبران و امامان با کسب حلال امرار معاش می کردند و به صورت پنهانی و گمنام به خلق خدمت می نمودند و ارشاد ،
    مانند مرحوم حاج علی اصغر صفار هرندی که با آن همه فضل و ادب در میدان غار با فروشندگی کسب حلال می نمود .

    کاش این آخوند جوان معنا و مفهوم آیه ۷۶ سوره بقره و ۳۴ سوره توبه را درک نمایند .