سلام؛
۱- بسیار خوشوقتم که با برادری متین سخن میگویم که با او دردی مشترک داریم و آن درد مشکلات طلاب جوان و مستعد است؛
نیز با برادری سخن میگویم که به دور از بینزاکتی و تهمت و افتراء، تنها دیدگاههای امثال مرا نقد مینماید.
۲- به ابتدای فرمایش جناب عالی ممکن است جوابی نقضی داده شود و کسی به شما بگوید:
«اشکالات زیر قبلا به مدرسهای کردن دروس شده و در صورت قبول آنها مزیت دروس آزاد بیشتر است:
مهمترین راه رشد علمی طلاب جوان، تدریس است؛
با تدریس است که استعدادهای نهفتهی آنان شکوفا میشود؛
احساس شخصیت میکنند، آزموده میگردند، دروسشان برایشان ملکه میشود و…
اکنون به برکت تضییقات ایجاد شده این راه بر خیل عظیمی از مشتاقان بسته شده است.
سابقا طلاب، با میل خود و به فراخور استعداد و توانشان هر استادی را میخواستند انتخاب میکردند؛
هرگز مجبور نبودند استادی را که به هر دلیل نمیپسندند برای مدتی طولانی تحمل کنند؛
و چون با میل خودشان انتخاب میکردند انگیزهشان نیز برای شرکت در درس افزایش مییافت؛
استاد، برایشان تنها معلم یک درس نبود؛
مربی بود؛
با تأسيس مدارس تحت برنامه این ویژگیها از میان رفتند یا به شدت آسیب دیدند و این در انگیزهی طلاب اثر گذاشت؛
به طوری که امروز پس از ۶ سال تحصیل در مدارس تحت برنامه باز هم نتوانستهایم از اکثر آنان محصلانی پر انگیزه بسازیم بلکه هنوز میخواهیم به زور حضور و غیاب، آن هم به شکل دبستانی در کلاس درس، حاضرشان کنیم».