مقصود از «درس آزاد» درسی است که استاد و طلبه در برگزاری آن آزاد باشند؛
هیچ یک از اشکالاتی که برشمرده اید مربوط به ذات «درس آزاد» نیستند؛
از جنابعالی می پرسم:
چگونه با اجباری کردن درس و استاد، مشکل «بی برنامگی» یا «بی انگیزگی» را حل می فرمائید؟
پیشمطالعه، مباحثه، و تحقیق چه ارتباط منطقی با اجباری شدن درس دارند؟
همین مطلب در مورد سائر مطالبتان نیز میآید؛
برادر گرامی؛
مشکل را باید از آن جا که هست حل نمود؛
به نظر بنده اگر مشکلاتی که فرمودهاید در یک آمار گیری علمی ثابت گردند باید با ایجاد مراکز پشتیبان دروس آزاد، حل شوند؛
مراکزی که با برنامه ریزیهای دقیق علمی، متکفل امور پیش گفته شوند بدون آنکه به ماهیت آزاد حوزه لطمهای وارد آید؛
و اگر چنین امری میسر نشد هرگز نباید دست از ماهیت اصیل آزاد حوزه برداشت؛
◀️پرسش دیگرم این است که تا چه زمانی برای حل مشکلاتی که برشمردید می خواهیم درس اجباری را بر دانش پژوه تحمیل نمائیم؟
آیا شش سال برای این که به او راه زیست در حوزه و مختصات آن را بیاموزیم کافی نیست؟
به زعم بنده دو سه سال اول برای آموختن همهی آنچه دغدغهی جنابعالی است کفایت می کند.
در مورد بی انگیزگی طلاب، در پست بعدی نکاتی را خواهم نگاشت.