• دیشب در کانال تلگرامی دوست و هم‌کار گرامی‌ام جناب دکتر حسن محدثی ( NewHasanMohaddesi@) مطلبی به قلم حجت‌الاسلام آقای شیخ رضا انصاری منتشر شد که نتوانستم به سادگی از کنار آن بگذرم. شیخ رضا انصاری در نامه‌ای از امام جمعه‌ی محترم دزفول و نیز مسئولان فرهنگی و امنیّتی شهر خواسته است تا اجازه ندهند که در این شهر کنسرت موسیقی برگزار شود. ایشان در نامه‌شان آورده‌اند: » غافل نباشید از مردم متدین و جوانان غیوری که نسبت به اسلام و نظام و انقلاب، متعصب و دلسوز و حامی هستند و در زمان احساس وظیفه، هر مؤسسه و بنای فسقی را ویران خواهند کرد. دزفول هنوز هم دارالمؤمنین است و مردم دزفول آن چند نفر عده بسیار بسیار ناچیزی نیستند که در مجلس فسق کنسرت شرکت می کنند.»
  • من اهل دزفول هستم، همان شهری که حجةالاسلام شیخ رضا انصاری می‌فرمایند «عده‌ی بسیار بسیار ناچیزی» از آن‌ها در مجلس فسقِ کنسرت شرکت می‌کنند. با این حال، با این تعبیر مخالفم و از کاربرد آن در اشاره به همشهریانم ناخشنودم و از آن‌ها عذرخواهی می‌کنم. دزفول مردمانی فرهیخته، اهل ادب و فرهنگ، دین‌دار، انقلابی، نجیب، و شریف دارد. ولی نباید از دشواری‌هایی که این مردم با آن دست به‌گریبان‌اند چشم بست. هر بار که برای دیدن پدر و مادرم به زادگاهم می‌روم، وضعیّت اجتماعی و فرهنگی شهر را تأسف‌بارتر از پیش می‌بینم. هر بار که آن‌جا می‌روم احساس می‌کنم شکاف‌های اجتماعی عمیق‌تر، بدگمانی به سنّت‌های محلی بیش‌تر، سردرگمی و نومیدی در میان جوانان دامن‌گیرتر، و فاصله‌ی میان مردم و عالمان دینی‌شان بیش‌تر شده است. این مشکلات چنان پر رنگ و آزاردهنده‌اند که نگارش نامه‌ی یادشده را کم‌معنا می‌کند.
  • مردم دزفول در دوستی و معاشرت با روحانیان و علمای دین تجربه‌های زیادی دارند. آنان در میان خود مراجع تقلید زیادی دیده‌اند. عالمانی که در شادی و غم در کنارشان بوده‌اند و از کارشان گره گشوده‌اند. روحانیان دزفول کم‌تر از موضع اقتدار و با زبان قدرت با مردم سخن گفته‌اند. این ادبیات شبانی، اُلفت زیادی میان آنان و مردم ایجاد کرده بود.
  • از نظر من این نامه با آن ادبیات فاصله دارد. برای این مردم باید دل سوزاند، دشواری‌هایشان را دید، گفت و چاره کرد. مردم دزفول مثل مردم هر جای دیگر، به شادی و نشاط نیاز دارند، وقتی کسی کُنسرت را مجلس فسق می‌داند، باید بگوید چگونه می‌توان شاد بود و شاد زیست.

پاسخ دهید