✅ تازه در مدرسهی حقّانی ساکن شده بودم. طلبههای قدیمیتری که ریاست شهید قدّوسی (ره) بر آن مدرسه را تجربه کرده بودند، میگفتند ایشان گونهای خاصّ از مدیریّت داشتهاند. از باب نمونه میگفتند آن شهید بزرگوار بر اساس ساعت مطالعه به طلبهها شهریه میداده است و در نهایت، مقداری پول را در یک جعبه قرار میداده و لب حوض مدرسه میگذاشتهاند که هر کس نیاز داشت بردارد. (به قول طلبهها: العهدة علیالرّاوی) جالب این است که این پولها چند روز دستنخورده لب حوض باقی میماند و کسی بر نمیداشت.
✅ آن زمان، من هم شیفتهی این مدیریّت بودم و آن را میستودم. اما بعدها متوجّه شدم این مدیریّت چقدر میتواند برای بیاخلاقی «محرّک اضافه» داشته باشد. وقتی ما پول نقدمان را در کیف دستیمان قرار میدهیم و آن را قفل میکنیم و با احتیاط در خیابان قدم میزنیم، به این دلیل نیست که دیگران را دزد میپنداریم؛ بلکه به آن دلیل است که میخواهیم دزدان بالقوّه را به دزدان بالفعل تبدیل نکنیم. بی شک در جامعهی ما، درصد کمی دزدان بالفعل هستند که ممکن است حتی وقتی پولمان را پنهان میکنیم هم با زورگیری آن را بقاپند. درصدی دیگری هستند که اگر پولمان را دستمان هم بگیریم و به خیابان برویم، کاری با پول ما ندارند و دزدی نمیکنند؛ امّا درصد بالایی از مردم هستند که در شرایط طبیعی دزد پول ما نخواهند بود؛ ولی اگر با یک محرّک اضافه تحریک شوند بالقوّه دزدی خواهند کرد. وقتی ما پولمان را داخل کیف دستیمان میگذاریم همواره توسط گروه نخست تهدید شده و از دزدیِ گروه دوم در امانیم. امّا، این کار ما سبب میشود، کسی که میانهی دزد بودن و نبودن راه میرود، با مشاهدهی پول تحریک نشده و دزد نشود.
✅ بیشک پرهیزکاری و تقوی یک فضیلت است که آدمی را از خطا و گناه باز میدارد؛ ولی این فضیلت نمیتواند جای قانون و سازمانهای نظارتی و مراقبت را بگیرد. بر این اساس، نمیتوان کارمند یک بانک، رئیس یک سازمان، مأمور خرید یک اداره، مهندس شاغل در نظام مهندسی، پزشک بیمارستان، استاد دانشگاه، معلّم و ناظم یک مدرسه را در ساختار و سازمانهای بیماری قرار داد که شانس بزهکار شدن در آنها بالاست و دلخوش بود که «انشالله دزد نمیشوند و خطایی نمیکنند.» جامعههای مدرن ضمن احترام و تأکید بر فضیلتهای درونی افراد و پرورش آنها، قوانین را جوری وضع میکنند که «کمترفضیلتمندان» و آنان که میانهی خوبی و بدی قدم میزنند، برای بد بودن تحریک نشوند.