از شگفتیهای آموزش در کشور ما نادیده گرفتنِ اصالت علم است. در حالی که تدریس، عمیقاً در مفهوم اصالت ریشه دارد و دانشجویان از مدرسان خود انتظار دارند که با اتکا به اعتبار و تسلط بر آموختههای خودشان تدریس کنند؛ نظام آموزشیِ کشور ما دوست دارد که فعالیّتهای علمی به تولید چیزهایی بیانجامند که حاکمان مصلحت میدانند؛ و استادها را ملزم میکنند که چیزی نگویند که خدایی ناکرده به تریج قبای کسی بر بخورد.
تدریسِ اصیل الزاماً به شهامت نیاز دارد؛ زیرا آموزش صرفاً در انتقال حقایق یا تکرار طوطیوار اندیشههای دیگران منحصر نیست، بلکه به منظر منحصر به فرد خود معلم در باب آن حقایق و دیدگاهها معطوف است؛ و معلم باید شهامتِ خود را در ارتباطش با آن دیدگاهها به گونهای مفهومسازی کند که حتّی به انتقاد دانشجویان و همتایاناش کشیده شود. با این حال، اگر اصالت علم انکار شود، شهامت معلّم نیز ضدِّ ارزش شمرده خواهد شد.
از این بگذریم که چرا یک رخداد سیاسی دستمایهٔ تعیین یک روز به عنوان روز دانشجو شده است و اینکه این انتخاب چقدر از اصالت علم و دانشجو دور یا به آن نزدیک است؛ دستکم در روز دانشجو بهجای تأکید بر نمایشهای غیر علمی، بهتر است بر مفاهیمِ ذاتاً درپیوند با علم پافشاری کرده و برای پاسداشت سرمایههای کشورمان، بر اصالت بازی علم تأکید نمائیم و آن را از دانشجویانمان دریغ نکنیم و اجازه دهیم آنها فراگیرانی بهخودمتّکی، نقّاد، و پرسشگرانی جسور باشند.