در نظر من آزاردهندهترین روابط، روابط «جیببلوزی» است؛ یعنی روابطی که گاهی آشکار و گاه پنهان میشوند. ما همه به مثابه یک انسان، با دیگران روابطی داریم، دوستان، استادها، شاگردان، و همکارانی داریم که با آنها رفاقت میکنیم و یا با آنها گفت و شنود داریم. مشکل از جایی شروع میشود که برخی از ما، هر جا به سودشان باشد، روابطشان با دیگری را آشکار میکنند و هر جا که فکر کنند ممکن است ارتباطشان آنها را به دردسر بیاندازد و یا از دستیابی به یک موقعیّت اجتماعی محروم کند، به راحتی آن روابط را پنهان میکنند. ما حق داریم معاشرت با برخی را نپسندیم، حق داریم یک استاد را به عنوان راهنمای رسالهی خود انتخاب نکنیم، حق داریم کسی را به هزار و یک دلیل دوست نداشته باشیم؛ ولی حق نداریم وقتی با کسی رفیقیم، یا او را استاد خود برگزیدهایم، و یا به هر دلیل دوستش داریم، هر جا که فکر کردیم به سودمان نیست، دوستی، شاگری، و رفاقت خود با او را انکار کنیم. روابط جیببلوزی یک خودخواهی محضاند.