مخالفت‌های این و آن اثری نداشت و برای من، در روی همان پاشنه می‌چرخید. چهارم تیرماه سال ۱۳۶۴ بود و برای ساعت پنج بعد از ظهر بلیط اتوبوس گرفته بودم. می‌خواستم بروم نجف‌آباد اصفهان و طلبه بشوم. آن زمان طلبه شدن فقط گونه‌ای خاصّ از درس خواندن نبود؛ بلکه نوعی «شدن»، «دیگری شدن»، تغییر جهان زندگی و وارد جهانی دیگر شدن بود. برای همین طلبه‌شدن یک انتخاب سخت و بزرگ بود. آدمی از یک جهان به جهانی دیگر می‌آمد و البته من از جهانی که انتخاب کرده بودم چیزی نمی‌دانستم. طبیعی بود، شناخت من از طلبه‌ها، به مبلغانی بر می‌گشت که محرم و رمضان برای تبلیغ می‌آمدند مسجد ما. صبح که از خواب بیدار شدم، ثانیه‌شماری می‌کردم برای رفتن. سهراب جبهه بود و من بدون بدرقهٔ او که تنها مشوّقم بود، ساکم را بسته و منتظر زمان حرکت بودم. حال غریبی داشتم، مثل مسافری که نمی‌داند رو به رسیدن است یا دور شدن؛ رو به رفتن است یا آمدن. بالاخره ساعت حرکت رسید و منِ ۱۵ ساله، ساکم را گرفتم و میانِ نگاه‌های پر از التماس مادرم، از زیر قرآنی که بالای سرم گرفته بود گذشتم و به سمت ایران‌پیما رفتم. هنوز هم صدای شراپ آبی که پشت سرم پاشید، در گوشم هست و گاهی با آن گریه می‌کنم. اتوبوس حرکت کرد و من با ساکی از لباس و چمدانی از ابهام به سوی زندگی جدیدم به راه افتادم. نزدیکی‌های اذان صبح بود که به مدرسهٔ علمیّهٔ مرحوم ریاضی رسیدم. آن‌جا دوستان‌مان از قم هم آمده بودند تا در هوای به‌نسبت خنک نجف‌آباد درس بخوانند. من هم قرار بود تا پایان تابستان آنجا بمانم و بعد به قم بیایم. کمی پشت در منتظر شدم تا آقای احمدی، خادم مدرسه، در را باز کند. مستقیم رفتم حجره ۲۶، جایی که قرار بود ساکن شوم. نزدیک اذان صبح بود و همه خواب بودند و من غرق کنجکاوی در دنیای جدیدی که نمی‌شناختمش. در همین آغاز از خودم می‌پرسیدم «چرا این‌ها همه خوابند؟»، «مگر طلبه نیستند؟!» شهید حبیب‌الله ایسوندی گفته بود نماز شب از شروط زندگیِ طلبگی است؛ پس چرا این طلبه‌ها خوابیده‌اند؟! …

الآن سی و چهار سال است که در جهان طلبگی می‌زی‌ام. حالا اما جهان پرابهام دیروز را دوست دارم. اگر چه چند بار آن را نفهمیدم و اذیت شدم؛ ولی زندگیِ پر رمز و راز طلبگی برای من پر از معنا شده است. در این سال‌ها خیلی چیزها تغییر کرده‌اند، خیلی چیزها به جهان طلبه‌ها هجوم آورده‌اند؛ از مدرنیزاسیون بگیرید تا اینترنت، از سیاست بگیرید تا دانشگاه و مدرک، از پول بگیرید تا قدرت. جهان طلبه‌ها زیر بار این تازه‌رسیده‌ها رنگ عوض کرده است، اما هنوز جهانی دیگر است. دنیایی که طلبه‌ها در آن هستند ممکن است پیراستگی پیشین را نداشته باشد، اما برای من هم‌چنان دوست‌داشتنی است.

دیدگاه‌ها

  1. ناشناس

    طلبه شدن امر مستحبی است نه واجب بنابراین اگر والدین از طلبگی نهی کنند طلبه شدن حرام شرعی می شود زیرا والدین حق دارند فرزند خود را از انجام مستحبات نهی کنند

پاسخ دهید