دکتر علی شریعتی «معلّم شهید» روزهای انقلاب بود. شمار زیادی از انقلابیّون از او، کتابها، و سخنرانیهای حسینهی ارشادش خیلی چیزها آموخته بودند. امّا پس از انقلاب از شریعتی تصویر دیگر ساخته شد. شریعتیِ جدید نه معلّم انقلابیّون که یک چالش بود برای همانهایی که روزی پای درسش میرفتند. گویی اندیشههای یوتوپیایی او که با همهی کاستیهایش، یک روایت هیجانی، حماسی، اعتراضی، و انقلابی از تشیّع ارائه میداد، به کار دوران پس از انقلاب نمیآمد. برخی از انقلابیّونِ دیروز تازه یادشان آمده بود و یا وقتش را پیدا کرده بودند که دیکتهی شریعتی از تشیّع را تصحیح کنند و غلطهایش را آشکار.
پوران شریعترضوی، همسر دکتر علی شریعتی بود. همان شریعتیِ نخست، همان معلّم شهید. او در برابر شریعتیِ جدید سکوت کرده بود. نه او و نه سارا و سوسن و احسان شریعتی هیچوقت از خود و پدرشان تصویر یک چالش برای ایران پس از انقلاب نساختند و با آن همدلی نکردند. دیروز که درهای حسینهی ارشاد به روی پیکر بیجان همسر معلّم انقلابیون بسته شد و مسئولان ترجیح دادند مرگ او را نشنیده بگیرند و سکوت کنند، وجدان جمعی ایرانیان که قدرشناسی و احترام به مرده را یک ارزش میدانند، گَزیده شد. چرخاندن پیکرِ بیجان خانم شریعترضوی میتوانست تقدیر از همسر یک انقلابی گذشته معنا شود ولی نشد!