خواهرم پزشک متخصص قلب است، مثل بیشتر خواهرهای دنیا برادردوست هم هست. گاهی که در قفسهی سینه احساس درد و یا سنگینی میکنم و با او در میان میگذارم، آنقدر نگران میشود که من را نیز دلآشوب میکند. قاعدتاً بخشی از این نگرانی به نسبتش با من بر میگردد؛ ولی بخش قابل توجّهی از آن به تخصص و شناخت علمی او از مکانیزم قلب، بیماریها و حساسیت این عضو بر میگردد. علم او سبب میشود که کمترین علامتها و دردها را جدّی بگیرد و من را پرهیز دهد و برای دارو تجویز کند. اگر خواهر من پزشک نبود و یا مهر و دلسوزی خواهرانه نداشت، احتمالاً یا مثل دیگران از کنار این نشانههای خطرناک ساده میگذشت و یا دل نمیسوزاند.
جامعه نیز بیماریهایی دارد و این بیماریها نشانههایی دارند؛ نشانههایی که برای افراد غیر متخصص معنادار و برای متخصصان غیردلسوز، نگرانکننده نیستند. وقتی متخصصان علوم انسانی به دلیل تخصصی که دارند، نشانههای بیماری جامعه را معنا میکنند، نباید متّهم شوند. نگرانی آنها از سرِ تشخیص علمی و دلسوزی آنهاست. از موارد نادر میگذرم، که البته بیش و کم در هر علمی وجود دارند، نگرانیهای اندیشمندان علوم انسانی باید جدی گرفته شود.