۱. تقریب جناب سبحانی واقع بینانه و مصلحت اندیشانه و تا حدی مدافعانه و محافظه کارانه است. یک پروا و پرهیزی در آن به چشم می خورد که البته قابل احترام است. درهرحال، این نگاه تا حد زیادی پیش رفته و امیدوار کننده است.
۲. آنچه گفته شد تقریب میانه روانه(و نه جسارت آمیز و حداکثری) است که البته اگر همین هم عملیاتی شود خدا را سپاسگزار خواهیم بود. اما عملی شدن همین در گرو موفقیت در آزمون ذیل و برون رفت از تنگناهای ذیل است.
به نظر ما، در هر برنامه تقریبی ای باید چند نکته لحاظ، و تکلیف چند چیز معلوم گردد(بنیادهای نظری اش معلوم شود/در حقیقت،برای رفع موانع تقریب چاره اندیشی بشود):
۱/۱. لعن بالتسمیه(و آیین های نهم ربیع، هفته برائت، کتاب یاسر الحبیب، شبکه اللهیاری)؛
۱/۲. نداشتن مرزبندی مذهبی در حمایت از مظلومان مسلمان در دنیا در برابر دشمنان اسلام؛
۱/۳. گفت وگو و رفت و آمد برای تقارب و تفاهم است یا برای جلب آنها به تشیع و اساسا موضع ما در قبال دعوت مذهبی و تغییر مذهب دیگری چیست؟
۱/۴. موضع ما در قبال میراث شیعی در باب تکفیر(اقلیت مهمی از شیعه که مخالفان مذهبی را کافر و نجس می دانند، مثل صاحب حدائق /و اساسا بحث اسلام، ایمان و کفر، و بحث اصول و فروع دین و جایگاه اعتقادی امامت) و میراث تاریخی مان در برخی ادوار تاریخی در خشونت علیه اهل سنت چیست؟ (تجربه صفویان بنابه نقل سید نعمة الله جزائری در جواهر الغوالی)؛
۱/۵. موضع درقبال غلو و غالیان به عنوان سدی دربرابر تقارب اسلامی چیست؟
۱/۶. موضع در قبال اصل و کلیت مذاهب اسلامی چیست: آیا شکل گیری و نیز بقای آنها را موجه یا اجتناب ناپذیر می دانید؟ تبیین ما از اختلاف مذاهب چیست؟
۱/۷. یک چهره تقریبی در چارچوب مورد نظرتان را که در جلب نظر مخالفان مذهبی توفیقاتی داشته است نام ببرید. اساسا نظرتان در خصوص تقریب گرایانی چون آل کاشف الغطاء، امام شرف الدین، امام موسی صدر، امام خمینی و مقام معظم رهبری چیست؟
۱/۸. نظرتان در قبال میراث شیعی که به نمازخواندن در پشت سر اهل سنت، تشییع جنائز، و عیادت مرضای آنها فرا می خواند چیست؟
۲. خیلی از اقدامات تقریبی و تنظیرهای تقریبی در همین چارچوب نظری و برنامه عملی قابل اندراج هستند. ابداع این تقریر و تطبیق در انسجام و جامعیت آن است. بله، برخی دیگر
از اقدامات و نظریه پردازی ها یا به تعبیر دقیق تر، برخی نقطه نظرات در باب اختصاصات شیعه یا اختلافات شیعه و سنی در این چارچوب نمی گنجد؛
۳. اما:
۳/۱. آیا اینکه وحدت ارزش ذاتی ندارد، یعنی اصالت هم ندارد(اقتضای حُسن هم ندارد) و مثلا اصل در اختلاف است و برای وحدت باید دستاویزی از عقل یا شرع بیابیم؟ اگر اصالت را قبول داریم، پس فارغ از موضوع یا هدفش باید بنا را بر وحدت بگذاریم و برای اختلاف در پی دستاویز باشیم.
در هرحال،پذیرش حسن و ضرورت وحدت فی الجمله هم می تواند پایه خوبی برای پیش بردن این بحث باشد؛
۳/۲. ذو مراتب بودن و فرآیندبودن وحدت جای اما واگر ندارد؛
۴. اما اصل حق محوری حرف درستی است. جای دیگر هم فرموده اید که فروپوشی حقیقت(یا پرده پوشی بر واقعیت) آسیب و آفت وحدت است.
این هم درست است،اما آیا حقیقت منحصرا یعنی حقائق مذهبی؟ آیا حقائق برتر به عنوان حقائق دینی نداریم؟ آیا آنچه به عنوان حقیقت مذهبی می شناسیم قابل بازنگری یا بازخوانی نیست؟ آیا حقائق مذهبی آنچنان وضوح و تصلبی دارند که نمی توانند قابل گفت وگو باشند؟ آیا بدیل و رقیب فروپوشی حقیقت دگماتیزم و جزم اندیشی است؟
از اینجا منتقل می شوم به حوزه سوم(از سه حوزه همکاری، همزیستی و همفکری) که به نظر صائب شما قلمرو تقریب است(و من می افزایم که در حد توان و مسئولیت ما به عنوان حوزوی هم همین است).
در این قلمرو، دو هدف را ذکر کرده اید:
۱. بررسی معضِلات و مشکلات علمی و عملی جهان اسلام؛
۲. روشنگری و رفع ابهامات و اختلافات و کم کردن اختلافات.
در امتداد این هدف دوم چرا نیفزاییم:
شناخت بهتر دیگران و اینکه حقائق دیگری هم هست و دیگران هم فهم، تفسیر، تبیین و راه حل هایی دارند که می تواند برای ما هم راهگشا باشد؟
۵. از اصول ارجمند شما پذیرش اختلاف است؛ آیا نمی شود در چارچوب همین پذیرش، اختلافات بینامذهبی را همچون اختلافات درون مذهبی که گاه کلان اختلاف است بدانیم و اختلافات را به اجتهادات برگردانیم و اختلاف مذاهب را اینقدر بزرگ نکنیم و هاضمه خود را کمی توسعه دهیم؟
۶. تولی و تبری را هم به درستی عدول ناپذیر دانسته اید و البته به فرض تزاحم و لزوم اجرای قاعده اهم و مهم هم اشاره کرده اید، یعنی گویا قبول کرده اید که می تواند موضوعاتی مهم تر از این دو هم مطرح شود؛
باز می افزاییم که: آیا تولی و تبری محدود به متعلقات مذهبی است یا فراتر از آنها هم موضوعات و اعیانی برای تولی و تبری هستند؟ مثل اسلام که امام حسین که خودش يک حقیقت بزرگ است، فدای اسلام می شود که حقیقت بزرگ تری است.
(مصیبة ما أعظم رزّیتها علی الاسلام و أشهد أنك من دعائم الدين و أركان المسلمين)، مثل امت واحده، مثل توحید و نبوت مثل کیان مسلمین، وحدت هم می تواند یکی از این حقائق باشد؛
۷. اصل تقیه را که شامل تقیه مداراتی و بلکه عام تر از خوفی و مداراتی است به درستی پذیرفته اید؛
۸. اصل حرمت مسلمان(بلکه انسان) درچارچوب حقوق شهروندی را هم به شایستگی پذیرفته اید؛
۹. تحمل و تعامل اخلاقی و مشارکت بر محور مشترکات هم اصول مهمی هستند که پذیرفته اید؛
۱۰. و نهایتا تشکر که الگوی عملی تقریب به معنای همفکری را باز گذاشته اید!