- برای بسیاری از ما ایرانیها، بد و خوب کردنِ دیگران امری روزمره شده است. از نگاهمان قضاوت میبارد و همواره مشغول دستهبندی دیگران و جابهجا کردن فهرست خوبها و بدهای خویشیم. بدتر از آن، این که همهی زورمان را میزنیم تا فهرستهایمان را به تأیید دیگران هم برسانیم. این خصلت ریشه در نوعی فوبیای از دست دادن تمایز دارد.
- تلاش برای پررنگ کردن تمایز در همهی ما وجود دارد؛ ما دوست داریم با دیگران فرق بکنیم و یا نشان بدهیم که با دیگران فرق داریم. خیلی مهم نیست کی باشیم. استادی باشیم با الگوهای ارزشیِ سنتّی و یا دانشجویی با الگوهای ارزشیِ نو، هر روزه به تقسیم جهان به » خوبها» و » بدها» مشغولیم. گویی بدون تقسیم افراد و اندیشهها به بد و خوب، نه خود صاحب معرفت میشویم و نه میتوانیم شناختی را به دیگران انتقال دهیم.
- البته روشن است که همواره ما به جهانِ خوبها تعلّق داریم و مردمانِ دیگر، شهروندانِ جهان زشتیها هستند. خوبیها در سرای ما ساکناند و بدیها در بیغولهی دیگران.
- ترس از دست دادن تمایزِ خود با دیگران، خاستگاه بسیاری از ظلمها و بداخلاقیهای موجود است. این درست است که انسانها با هم متفاوتند و کارهای متفاوتی میکنند و تجربههای گوناگونی دارند، امّا این تمایزها نباید دلیل شود تا دیگران را خوب و بد کنیم و گروهی را کوچک شمرده و گروه دیگر را بزرگ نشان دهیم. فوبیای از دست دادن تمایز، نوعی اشرافیگری فکری است زمینه را برای خشونتهای اجتماعی فراهم میکند.