مهاجرت طلاب از محل زندگی خود به شهرهای دارای حوزه‌های مشهور و پررونق، سطح علمی بالا و برخوردار از عالمان مبرز، یک سنت دیرینه در نظام طلبگی است. این هجرت را که معمولا به شهرهای مذهبی از قبیل نجف و قم بوده را می‌توان جزو هجرت‌های علمی، و تا اندازه‌ای صنفی، دانست. هجرت‌های طلبگی البته یک وجه دیگر هم دارد و آن بازگشت طلاب به محل سکونت خود یا محل‌های دیگر برای تبلیغ دین و ارشاد مردم، و در واقع انتقال یافته‌های خود به دیگران است. بنابراین می‌توان از نوعی هجرت دو سویه در حوزه‌های علمیه نام برد. تاکید بر دوسویه بودن آن به این خاطر است که گاه متاسفانه وجه دوم آن، یعنی بازگشت به شهرها و روستاهای مورد نیاز، از سوی حوزه یا حوزویان مورد غفلت واقع می‌شود. این غفلت موجب می‌شود طلابی که برای تحصیل علم مثلا به قم آمده‌اند کم کم خود و حتی نسل‌های بعدی شان هم در این شهر ماندگار شوند بدون این که این کار برای همه آنها ضرورتی داشته باشد.

مهاجرت طلاب به حوزه‌های بزرگ موجب می‌شود که به اساتید و طلاب دارای سطح علمی بالاتر، و منابع علمی بیشتر دسترسی پیدا کنند که این موجب افزایش دانش آنها می‌شود. همچنین این مسافرت علمی می‌تواند موجب وسیع‌تر شدن افق نگاه آنها، و آشنایی با دیدگاه ها، اندیشه‌ها و فرهنگ‌های متنوع شود که قطعا در کار تبلیغ دین به کارشان می‌آید. طبیعتا در حوزه‌های بزرگی مثل حوزه علمیه قم امروزه موسسات علمی و پژوهشی فراوانی وجود که نظایر آنها در شهرهای دیگر نیست. از این رو مسافرت طلاب به شهرهایی چون قم می‌تواند زمینه ساز پرورش استعدادهای آنها و دسترسی شان به فرصت‌های شغلی بیشتر و حتی تحول در زندگی فردی آنها به خاطر اموری چون ازدواج با افرادی از شهرهای دیگر گردد.

اگر مهاجرت طلاب به حوزه‌های بزرگ، به ویژه حوزه قم، بر اساس هدف گذاری و برنامه ریزی مشخص از سوی متولیان حوزه‌ها و خود طلاب نباشد، به مرور زمان، موجب آسیب‌ها و مشکلات فراوان می‌شود و طبیعی است که هر چه زمان بگذرد و طلاب در این شهرها ماندگار‌تر شوند امکان اصلاح این آسیب‌ها کمتر می‌شود.

یکی از این آسیب ها، تجمع بیش از اندازه و غیرلازم طلاب در قم و کمبود طلاب و روحانیون فاضل در شهرهای و روستاهای دیگر است. طبیعتا در شهری مثل قم برای همه طلاب نه نیاز نه امکان فعالیت‌هایی چون تدریس و تحقیق و تبلیغ است، و نه همه طلاب استعداد چنین کاری را دارند. در حالی که همین افراد اگر به مناطق دیگر کشور بروند هم از نظر علمی هم از نظر فعالیت‌های تبلیغی می‌توانند بسیار موثر واقع شوند.

ماندگار شدن  طلاب  در حوزه قم در سطح کلان مسائل ومشکلاتی را برای مراکز مدیریتی حوزه جهت تامین نیازهای آنها فراهم می‌کند و از نظر علمی موجب  عدم استفاده از توانمندی‌های آنها می‌شود. یکی از پیامدهای این ماندگار شدن غیرضروری این است که برخی طلاب پس از چند سال احساس خستگی و دلزدگی می‌کنند و حتی انگیزه خود را برای تداوم طلبگی و تلاش علمی از دست می‌دهند.

چندین عامل بر عدم تمایل برخی طلاب برای مهاجرت به شهرهای دیگر تاثیر دارد.

یکی این که طلاب احساس می‌کنند با هجرت از قم، از امکانات علمی آن محروم می‌شوند و از نظر سطح علمی افت می‌کنند،

دیگر این که ممکن است گمان کنند حضور در شهرهای دیگر موجب کاهش امکانات رفاهی و میزان شهریه شود و وضعیت معیشتی شان را مختل کند.

عامل دیگر، عدم تعریف اهداف دقیق و کاربردی برای تحصیل در حوزه است. طلبه‌ای که با هدف ماندن دائمی به حوزه‌ای چون قم آمده باشد یا از ابتدا اصلا زمان بندی مشخصی برای مهاجرت تحصیلی خود نداشته باشد طبیعی است که قصد و برنامه‌ای هم برای بازگشت به دیار خود یا  مهاجرت به شهرهای دیگر نخواهد داشت.

عامل دیگری که در این میان موثر است مربوط به وضعیت خانوادگی طلاب می‌شود. طلبه‌ای که چندین دهه مثلا در قم بماند به مرور زمان تشکیل خانواده می‌دهد، فرزندان او در همین  شهر بزرگ می‌شوند وحتی ازدواج می‌کنند و صاحب شغل وحرفه می‌شوند. این موارد به علاوه افزایش سن طلبه، موجب می‌شود که دیگر امکان مهاجرت به شهرهای دیگر برای او فراهم نباشد، حتی اگر خانواده او تمایل به چنین کاری داشته باشند.

عامل دیگر، اشتغال طلاب است. برخی از طلبه‌ها در موسسات و مراکز حوزوی و غیرحوزوی مشغول به کار می‌شوند و بدیهی است که ترک آن دیگر به اختیار آنها نیست.

تحصیل در حوزه‌های علمیه یک ابزار است نه هدف غایی. با بهره گیری از آموزه‌های دینی درباب تبلیغ، مانند آیه ۳۹ سوره احزاب (الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ) یا ۱۲۲ سوره توبه (فَلَوْلَا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ) می‌توان گفت هدف نهایی از تحصیل در حوزه، شناخت و تبلیغ دین است. بنابراین، خود تحصیل ابزار و روشی برای وصول به این مقصد است و نباید جای آن را بگیرد. در هیچ نهاد آموزشی در سطح جهان مرسوم نیست که یک نیروی علمی برای تمام عمر فقط تحصیل کند. بلکه او بر اساس یک تقویم کاری، از یک زمان مشخص به بعد باید در زمینه‌ای که استعداد دارد مشغول خدمت رسانی به دیگران شود. بنابراین، هم خود طلاب هم مدیران حوزه‌های بزرگ از ابتدا به این موضوع توجه کرده و بر اساس آن برنامه ریزی کنند.

مهاجرت تبلیغی طلاب به دیگر مناطق شهری یا روستایی یا حتی در سایر نقاط جهان، اثرات و خیرات و برکات فراوانی دارد. از جمله این که:

موجب تبلیغ دین و ترویج اخلاق در جامعه می‌شود،

همچنین نوعی پرداخت زکات علمی است که طلبه در حوزه فراگرفته است. حضور طلاب در مناطق مختلف موجب حضور بی‌واسطه آنها در بین مردم می‌شود و از این طریق هم با نیازها و مسائل مردم آشنا می‌شوند و می‌توانند به سوالات و شبهات آنها، به ویژه نسل جوان، پاسخ دهند.

ثمره دیگر آن این است که طلبه مجال وسیع‌تری برای خیر رساندن به دیگران با بهره گیری از استعدادها و توانمندی‌ها و مهارت‌های خود پیدا می‌کند. این کار موجب می‌شود از فرصت‌های خود استفاده بیشتری ببرد و احساس مفید بودن برای دین و جامعه را داشته باشد و در نتیجه از زندگی طلبگی خود رضایت بیشتری پیدا کند.

مهاجرت به مناطق دیگر حتی می‌تواند فرصت فعالیت‌های شغلی بیشتری را برای طلبه فراهم کند و به بهبود وضعیت معیشتی او کمک کند.

اگر جذب  طلاب از ابتدا بر اساس برنامه ریزی، نیازسنجی، و هدف گذاری باشد  مشکلی پیش نمی‌آید. توضیح مطلب این که در یک برنامه زمان بندی شده و چند مرحله‌ای می‌توان مشخص کرد که چه گروهی از طلاب تا چه زمانی یا برای همیشه در حوزه‌های بزرگ بمانند و چه کسانی به مناطق دیگر مهاجرت کنند. به عنوان مثال، طلابی که استعداد و علاقه لازم برای تدریس سطوح عالیه یا توان پژوهشی بالا را دارند به میزان مورد نیاز در حوزه‌های اصلی بمانند و دیگران با توجه به علایق و شرایط خود به جاهای دیگر هجرت کنند. به این ترتیب هم سطح علمی حوزه‌های بزرگ حفظ می‌شود هم مردم مناطق دیگر و حوزه‌های علمیه شهرهای کوچک‌تر از نیروی انسانی تربیت شده دراین حوزه‌ها استفاده می‌کنند.

چندین مشکل بر سر راه طلابی که به مناطق دیگر مهاجرت می‌کنند وجود دارد که اگر خود آنان و مسوولان حوزه‌های علمیه مبدا ومقصد به آن توجه نکنند، ممکن است اثرات و ثمراتی که پیش از این گفته شد را بی‌رنگ و  کم اثر کند. یکی از آنها ضعیف شدن بنیه علمی طلبه است به خاطر دور شدن از اساتید و از منابع علمی و از فضای درس و بحث. مشکل دیگر، مواجه شدن با توقعات معقول و غیرمعقولی است که در مناطق مختلف از یک طلبه وجود دارد. مثلا گاه انتظار دارند طلبه در هر مراسمی حضور پیدا کند یا درباره هر موضوعی اظهار نظر کند. همچنین ممکن است طلبه درگیر اختلافات مذهبی، سیاسی یا قومی و قبیله‌ای محل حضور خود شود. یا به مرور زمان به کارهای غیرمرتبط با طلبگی مشغول شود و کم کم انگیزه ماندن در حوزه را از دست بدهد.

برای رفع یا کاهش این آسیب‌ها مجموعه‌ای از تلاش‌ها در دو مرحله قبل وبعد از هجرت طلاب باید انجام شود. پیش از مهاجرت، بایستی اولا براساس نیازهای مناطق مختلف داخل و خارج کشور مشخص شود که طلبه به چه منطقه‌ای مهاجرت کند، ثانیا استعدادیابی شود که در چه زمینه‌ای فعالیت کند (مثلا تدریس داشته باشد یا تحقیق کند یا فعالیت‌های تبلیغی از قبیل اقامه نماز جماعت داشته باشد یا در نهادهای دیگر خدمت کند)، ثالثا درباره بافت و شرایط خاص فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، و مذهبی محل، و فرصت‌های مناسب در این مناطق آگاهی‌های لازم را کسب کند. همچنین به دغدغه‌هایی که طلبه دارد از سوی مسوولان حوزه توجه و به او اطمینان لازم داده شود.

بعد از مهاجرت نیز لازم است ضمن حفظ ارتباط طلبه با حوزه، با ارسال منابع علمی یا برگزاری دوره‌های آموزشی کوتاه مدت و بلند مدت و ارسال اساتید مبرز به تقویت بنیه علمی طلبه کمک شود. همچنین لازم است حوزه به طور منظم در جریان مسائل و مشکلات احتمالی طلاب مهاجر باشد و با پشتیبانی مادی و معنوی از آنان، انگیزه ماندن در منطقه را در آنان تقویت کند.