پس از ورودم به سردبیری روزنامه کیهان (آبان ۱۳۶۷) و استعفای اعضای سردبیری و قبول استعفای آنها از سوی آقای خاتمی و برعهده گرفتن یک تنه مسئولیت سردبیری، حفظ و ارتقای فرم و محتوای روزنامه مهمترین دغدغه ام بود. در یکی دو ماه آغازین فضای تردید از این که آیا قادر به اداره روزنامه هستم بر سر تحریریه سایه افکن بود اما دیری نپایید که معلوم شد روزنامه طبق روال معمول به کار خود ادامه می دهد.
چهارشنبه ۳۰ آذر ۱۳۶۷ به اتفاق آقای سید محمد اصغری سرپرست موسسه و دو تن از اعضای سرویس خارجی روزنامه (آقایان حمید احمدی و یوسف غروی) برای اولین مصاحبه در دوران سردبیری ام با آقای هاشمی رفسنجانی رییس مجلس به دفتر ایشان رفتیم. پیش از این در دوران دبیری سرویس مفالات هم به اتفاق اعضای سردبیری سابق با آقای هاشمی ملاقات داشتم.
این مصاحبه ای مهم بود، چرا که جمهوری اسلامی از زبان رییس قدرتمند پارلمانش، رسما حمایت خود را از تشکیل دولت مستقل فلسطینی در جنب دولت اسراییل اعلام می داشت و به تشریح ابعاد این مساله می پرداخت. این تصمیم نظام بود که از این تحول جدید دفاع کند البته با تحفظ نسبت به به رسمیت شناختن دولت و موجودیت کشوری به نام اسراییل.
سئوالات کیهان صریح و چالشی بود و پاسخهای آقای هاشمی هم واضح و روشن. زمان در نظر گرفته شده برای مصاحبه ۳۰ دقیقه بود اما با سماجت ما تا ۴۵ دقیقه ادامه یافت. اگر رییس دفتر آقای هاشمی چند بار مداخله نمی کرد و تذکر نمی داد و آخرین تذکرش این بود که حاج آقا روزه است، مایل بودیم پرسشهای بیشتری را مطرح کنیم.
از جمله پرسشهای صریح مطرح شده در مصاحبه این بود که:
🔸کیهان: آیا می توان حرکت اخیر فلسطینی ها را به نوعی با سیاست ایران در پذیرش قطعنامه ۵۹۸ مقایسه کرد؟ چون به نظر بعضی ها اقدام فلسطینی ها در پذیرش قطعنامه های ۲۴۳ و ۳۳۸ به یک لحاظ به سیاست ما شبیه بود. چون ما به مقطعی رسیدیم که از یک سری از شعارهای خود در جنگ صرف نظر و چشم پوشی کردیم. در این مقایسه می توان گفت فلسطینی ها نیز از همین زاویه سیاست جدید را اتخاذ کردند؟
هاشمی رفسنجانی: این مقایسه به هیچ وجه درست نیست، چون در اینجا قضایا برعکس بود. جنگ بر ما تحمیل شد و ما در پی جنگ نبودیم و صدور انقلاب از طریق جنگ را نمی خواستیم. آنها جنگ را بر ما تحمیل کردند. در جریان جنگ، ما شعار تنبیه متجاوز را مطرح کردیم تا مردم عراق را نجات بدهیم. اما به نقطه ای رسیدیم که دیدیم باید بهای بسیار گزافی را برای تحقق این شعار بپردازیم. به هر حال عراقی ها جنگ را شروع کردند و اهدافی داشتند که به آن نرسیدند و باید به آنها گفت چرا قطعنامه را پذیرفتند، چون ابتدا این را نمی خواستند. …رژیم عراق بدین دلیل که از درون تهدید می شد جنگ را شروع کرد و می خواست از ضعف ما استفاده کند و کشور ما را تجزیه نماید و هوسهای جاه طلبانه ژاندارم خلیج فارس بودن را تحقق بخشد که شکست خورد. تنها حرفی که بعضی می توانند به ما بزنند این است که شما چرا اواسط جنگ شعار جنگ جنگ تا پیروزی را تا سقوط صدام مطرح کردید. ماهیت قضایا فرق دارد و یکی نیست ما ماهیت صدام را نباید مانند حکام اسراییلی تصور کنیم. صدام یک حکومت دیکتاتوری محلی است که به ملت خود ظلم می کند و به ما هم ظلم کرد و ما می خواستیم انتقام خود را بگیریم ولی هنوز به چنین کاری موفق نشدیم. این قضیه با مساله فلسطینی ها متفاوت است. آنجا کشوری را غصب کرده اند و صاحبان اصلی آن را اخراج کرده اند و حالا درست نیست که فلسطینی ها بخشی از کشور را بدهند و بگویند نیمی از ما و نیمی از شما.