پاسخ مهدی نصیری به نوشته رضا غلامی

  • به دنبال انتشار مقاله ای از من با عنوان «فقه نظام ساز داریم یا نداریم؟» جناب حجت الاسلام رضا غلامی مطلبی را با تیتر «سخنی با مهدی نصیری» در پاسخ به آن مطلب منتشر کرد که آن را در کانال تلگرامی ام نیز قرار دادم.
    قبل از انتشار مقاله آقای غلامی، دوستان خبرگزاری مشرق آن را در اختیار من قرار دادند. با مطلبی نه زیبنده یک روحانی که عنوان عظیم «حجت الاسلام» را بر او می نهند، مواجه شدم. پر از طعن و اهانت و از موضع یک عقل کل حرف زدن و نصیحت کردن. سخت متعجب شدم از این که یک روحانی شاغل در نهادی مهم و محترم، چگونه در مواجهه با یک مقاله ناظر به بحث های حوزوی اخیر در باره «فقه نظام ساز» این گونه قلم زده است.
  • جناب غلامی که از داعیه داران اسلامی سازی علوم انسانی بر اساس فلسفه ملاصدرا در کشور است و گاه و بیگاه خط و نشان های آبداری برای علوم انسانی موجود در دانشگاهها می کشد -و البته بنده هم منتقد علوم انسانی هستم اما نحوه مواجهه من با این علوم از سنخی دیگر است و هرگز فلسفه ملاصدرا را به دلیل مشکلات بعضا عمیق تر و مبانی سکولارترش از علوم انسانی غربی، شایسته مبنا قرار دادن برای تحول در علوم انسانی نمی دانم- و نقدهای بنده بر فلسفه اسلامی را دیده، در نیافته است که بنده با واژه فلسفه و مطلق فلسفه (به معنای اندیشه ورزی و منظومه اندیشی و استدلال گروی و تعقل و …) مخالفتی نکرده ام تا سخن گفتن و استناد اندک من به مرحوم فردید و یا هایدگر که حامل نوعی اندیشه ورزی فلسفی در باب مدرنیته هستند، در تناقض با موضع من در قبال فلسفه باشد بلکه انتقاد من و دیگر منتقدان به فلسفه اسلامی موجود است که کاملا منبعث و متخذ از مبانی فلسفی ارسطو و افلاطون و فلوطین و … است و نسبتش با اسلام و معارف قران و اهل بیت علیهم السلام تعارض و تقابل است.
  • قصدم در مباحث اخیر پیرامون «فقه و تمدن سازی» زدن زیراب فقه (به تعبیر آقای غلامی) نیست بلکه به زعم خودم -چقدر درست باشد والله العالم، و البته آقای غلامی نگوید بیا سراغ من یا فلان عالم جلیل القدر تا مطمئن شوی درست است یا نه، چون این اطمینان فقط با مراجعه به فصل الخطاب معصوم به دست می آید و تا او در پرده غیبت است بنده اگر به نظری متفاوت با بزرگان غیر معصوم برسم، حق ندارم از نظرم دست بردارم مگر آن که به هر دلیل بطلان نظر کنونی ام برایم باورمند شود- نجات دادن فقه عصر غیبت و زمانه سیطره مدرنیته از زیر بار یک توقع و انتظاری است که بر عهده او نیست و گذاشتن چنین تکلیفی بر دوش فقه و به تبع آن بر دوش نظام مبارک جمهوری اسلامی به مصلحت دین و فقه و نظام نیست. قصدم این است که انتظارات واقعی و عملی را (که البته دستاوردهایی بسیار عظیم خواهد داشت و تاکنون داشته است) از فقه و نظام در تحقق احکام و آرمانهای اسلامی در این روزگار ترسیم کنم و بار فقه و جمهوری اسلامی را برای تداوم حاکمیت ولایت فقیه ـ که به باورم تداوم ولایت رسول الله و اهل بیت علیهم السلام در عصر غیبت است ـ سبک کنم تا ان شاء الله همگی در آینده ای نزدیک پرچم این نهضت و انقلاب شکوهمند را به دست بقیة الله الاعظم ـ ارواحنا لتراب مقدمه الفدا ـ بسپاریم.
  • تفکر در اتمسفر انقلاب اسلامی به معنی نفی مباحثات علمی و لو آن که به نظراتی متفاوت با دیدگاه امام یا مقام معظم رهبری منجر شود، نیست و این نیز درست است که در مقام عمل حکومتی باید هر مسئولی بر اساس نظرات ولی فقیه عمل کند ـ مگر در مواردی که ولی فقیه به مجریان، آزادی عمل بر اساس دیدگاه های خودشان داده باشد ـ بنا بر این اگر بنده مثلا الان مدیر مسئول کیهان بودم حتما دیدگاههای شخصی خودم را که احیانا متفاوت با دیدگاههای امام و رهبری بود، در این روزنامه ترویج نمی کردم مگر به نحو تضارب آرا که عدم مخالفت رهبری را هم با آن احراز می کردم اما در شرایطی که مسئولیت اجرایی ندارم و به تحقیق و نوشتن و طلبگی اشتغال دارم، هم بر اساس مبنای امام و هم مبنای رهبری و نیز مبانی مسلّم شیعه، هیچ منعی برای رسیدن به دیدگاه های متفاوت با این دو عزیز عظیم القدر و طرح اصولی آنها در هیچ زمینه ای وجود ندارد.
  • مگر آقای غلامی دستور العمل رهبری بزرگوار در مورد ضرورت و لزوم برگزاری کرسی های آزاد اندیشی را ـ که از اسناد افتخار آمیز نظام مبتنی بر ولایت فقیه است ـ با آن مضامین بلند ندیده اند که این گونه از طرح نظرات طلبه ای چون بنده با سوابق معلوم الحالم! بر آشفته شده و قلم به توهین و انگ زنی برداشته اند. من مدتها فکر می کردم چرا این سند عالی و مایه مباهات، بر زمین مانده و به آن کما هو حقه (که رهبری باری گفتند من صد بار برای راه اندازی کرسی های آزاد اندیشی تذکر داده ام)، عمل نمی شود، اکنون با این مقاله آقای غلامی که با محافل و نهادهای مسئول برگزاری کرسی های آزاد اندیشی مرتبط است، در می یابم که ظاهرا مدیران مسئول برگزاری کرسی ها کم و بیش چون جناب غلامی فکر می کنند که اساسا طرح دیدگاه های متفاوت با امام یا رهبری غیر مجاز و گناه و جرم است و مقصود رهبری هم از برگزاری این کرسی ها این بوده که همگان بیایند و نظرات امام و رهبری را تکرار کنند و بعد فکر کرده اند خب تکرار این نظرات که نیاز به مناظره ندارد، پس کرسی های آزاد اندیشی تعطیل!!
  • در دوران مسئولیتم در روزنامه کیهان و نیز مدیریت نشریه صبح حدودا هفت دیدار خصوصی و یا نیمه خصوصی با رهبری معظم داشتم و در پنج دیدار آن مواجهه ای انتقادی داشتم به این معنا که یا از نهاد و مسئول و مساله ای در نظام به ایشان صریحا شکوه و شکایت کردم (و باری نیز طرح نقدی تند از روند کلی امور کشور و نظام در ابعاد اقتصادی و فرهنگی در سال ۷۶ یا ۷۷) و یا حرف و دیدگاهی متفاوت با دیدگاه ایشان مطرح کردم. از جمله باری در دیداری سرپایی و چند دقیقه ای، دیدگاه تازه ام در باره نسبت اسلام و تجدد را با ایشان در میان گذاشتم که ایشان فرمودند: با نیمی از حرف شما موافق و با نیمی مخالفم.
  • در تمام این دیدارها، چیزی جز سعه صدر و بشاشت و گاه حتی تشویق از ایشان ندیدم و برای من که ۲۰ سال از امروز جوانتر بودم، منبع دلگرمی و اعتماد به نفس و شجاعت بخشی بود.
    حالا این منش و روحیه را باید با منش جناب غلامی و امثال او که ادعای دفاع از رهبری و نمایندگی رسمی و غیر رسمی از خط و منویات ایشان را مطرح می کنند مقایسه کرد تا معلوم شود که چه جفایی در حق معظم له و شاکله روحی و بینشی و منشی ایشان صورت می گیرد.
    متن کامل مقاله در این پی دی اف منتشر شده است.