اخیرا ویدئویی از آقای ضرغامی منتشر شده که حاوی مطلبی در مورد روبوسی آقای عباس کیارستمی با خانم مجری جشنواره کن در سال ۱۳۷۷ است. آقای ضرغامی می گوید: «مهدی نصیری در نشریه صبح این مساله را حسابی گرفته بود و بعضی دیگر هم صحبت می کردند. من خدمت مقام معظم رهبری رسیدم. ایشان به من گفتند حالا چرا شما از روبوسی ایشان ناراحتید؟ من گفتم: آقا، ما ناراحت نیستیم و…»(نقل به مضمون)
در اینباره، توضیح چند نکته را خالی از فایده نمیبینم:
۱. یادم نمی آید در نشریه صبح به روبوسی آقای کیارستمی با مجری جشنواره کن پرداخته باشم، اگر چه حدود یک سال قبل از آن، خبری از مصاحبه کیارستمی با نشریهای خارجی که گفته بود مشروب و گوشت خوک میخورد (و در رسانههای فارسی زبان خارجی بازتاب یافته بود) در صبح منتشر شد و البته اگر آن مصاحبه مربوط به امروز بود و نشریه صبح هم برقرار بود، حتماً به آن نمیپرداختم. حالا عرض میکنم چرا.
۲. تیتر یکی از اولین مقالاتم (سی سال پیش) که قبل از ورودم به کیهان در این روزنامه چاپ شد، این بود: «آفت جامعه اسلامی: خشونت اجتماعی و عطوفت اقتصادی». در این مقاله از این که در کشور با تخلفات اجتماعی با شدت برخورد میشود اما در مقابل تخلفات و مفاسد اقتصادی، تساهل و تسامح به خرج داده میشود، انتقاد کرده بودم. در تمام این ۳۰ سال موضع من همین بوده همانطور که جمهوری اسلامی هم همان شیوه مورد اشکال را در تمام این سالها کم بیش دنبال کرده است.
در دوران مسئولیتم در کیهان و صبح، همیشه با این مساله که دغدغه شماره یک نیروهای حزباللهی و انقلابی مسائلی چون حجاب و لباس و روابط دختر و پسر شود، مخالفت کردم و سعی نمودم به آنها بگویم مسأله عدالت و مبارزه با فساد اقتصادی بهویژه وقتی عناصر فاسد از مقامات رسمی باشند، باید اولین دغدغه یک انقلابیِ مدافعِ جمهوری اسلامی باشد.
۳. چرا جناب آقای ضرغامی خاطرهی مربوط به حدود ۲۰ سال پیش را الان نقل میکند؟ نیروهای حزباللهی که مخاطب این خاطره هستند همان روزها سخت به شنیدن اینگونه خاطرات و نجواهای خصوصی نیاز داشتند تا در تشخیص اهم و مهم مسائل کشور و انقلاب دچار خطا نشوند و منکر و منکرات را در پارهای از مسایل اجتماعی مانند بدحجابی و روبوسی یک کارگردان در جشنوارهای خارجی و … منحصر ندانند و در برابر فسادی ایستادگی کنند که از قریب به سی سال پیش نطفهاش با خطبه مانور تجمل و تسامح دستگاههای بازرسی و قضایی در برابر اشرافیگری و رانتخواری و خاصهخواری عدهای از مسئولان و بستگان آنها بسته شد و امروز به اژدهای هفت سری تبدیل شده است که دستگاههای مسئول از نزدیک شدن به آن هراس دارند!
۴. گفتم در صبح دهه هفتاد، خبری از مصاحبه آقای کیارستمی با نشریهای خارجی منتشر شد که اگر امروز بود، به آن نمیپرداختم. چرا؟ روشن است: متأسفانه اکنون مفاسد اقتصادی و برخی ناکارآمدی های مهلک و ویرانگر در اداره امور کشور از یک سو و برخورد ضعیف دستگاههای مسئول با آن از سوی دیگر، به وضعیتی رسیده است که به نظرم خطر آن برای نظام و اثر سوء آن بر دینداری مردم به مراتب بیشتر از این وضعیت است که روزی مشروب فروشیها در کشور گشایش مییافت و گوشت خوک برای طالبان آن در رستورانهایی سرو میشد. طبیعی است در چنین وضعیتی دیگر پرداختن به قضایایی که آقای کیارستمی در مصاحبهاش با آن نشریه خارجی گفته بود، جز سفاهت نیست.
هنوز بعد از گذشت چهل سال از انقلاب، امام جمعه موقت تهران ـ که خود همیشه از مقامات قضایی کشور بوده ـ سخن از ضرورت برخورد با گردنکلفتها میگوید اما باز توضیح نمیدهد که حلقه مفقودهای که باعث عدم برخورد لازم و کافی با گردنکلفتها در تمام این سالیان و نیز همین روزهای پر از درد و بلا برای مردم بوده، چیست و این معما را چگونه باید حل کرد که همه از مقابله با مفاسد اقتصادی و گردنکلفتها و دانه درشتها میگویند اما همین که اسم یک دانه درشت ـ از مقامات سابق بانکی برده میشود و احتمال محاکمهاش میرود ـ بلافاصله حکم مشاورت برایش صادر میشود؟ و نیز خطیب محترم جمعه نمیگوید که آن همه سر و صدا و طوفان رسانهای در باره حقوقهای نجومی به کجا انجامید و چه نتیجهای در برداشت که حالا دوباره باید ساز برخورد با گردنکلفتها را کوک کرد؟
کلان خریداران سکه ـ که در غیرقانونی بودن عمل برخی از آنها و در اولویت برخورد با آنها تردید وجود دارد ـ به محاکمه کشیده میشوند اما در برابر مسئولانی که دستور فروش سکه و حراج ذخائر طلای کشور را صادر کردند، همچنان اینپا و اونپا میشود.
گاهی فکر میکنم یکی از اشکالات جمهوری اسلامی تسلط مسئولان آن بر سخنرانی است که از خطابههای پرشور و بعضاً پرنکته و پرمحتوای خود به وجد میآیند و فکر میکنند با این شیوه در حالِ حکمرانی صحیح و موثر هستند، در حالیکه بدیهی است به عمل، کار برآید، نه به سخندانی و سخنرانی ، و دو صد گفته چون نیمکردار نیست.