از ابتداى دوره ى نقل حديث، گروه جعل نیز فعال شد؛
این گروه با انگیزههای متفاوت می کوشید تا احادیثی دروغین را از زبان پیامبر خدا ص و امامان معصوم در جامعه رواج دهد؛
ولی از يكسو به دلیل آن که مسأله، مسألهى دين بود و از ديگر سو به دلیل تلاش مضاعف خود ائمهی طاهرین و اصحابشان، گروه جعل در این تلاش ناکام ماند؛
با وجود چشمان تیز بین ناقلان حدیث و نیز اهتمام امامان، دروغ زنان در کمترین فرصت ممکن شناسائی میشدند و از آنان نقلی نمی شد و یا کتبشان پالایش میگشت؛
و این از اختصاصیات مذهب شیعه است؛
شیخ مفید (ره) لعن امام صادق ع بر مغیرة بن سعيد به دليل دروغ بستن بر امامان را گزارش کرده است. (اختصاص ص ۲۰۴).
زید نرسی گزارش میکند:
«وقتی ابو الخطاب اداعاهای غلوآمیزی در مورد امام صادق ع نمود و خبر به حضرتش رسید، دیدم اشک از دیدگان جنابش جاری گشت و فرمود:
بارخدایا، من از آن چه او به من نسبت داده بری هستم، همه ی وجودم در مقابل تو خاشع است، بندهی تو ام و پسر بنده ی تو ام و در مقابلت ذلیلم». (اصل زید نرسی).
محمد بن علی شلمغانی از پیشگامان اصحاب بود، اما بعدا حسد بر حسین بن روح او را به وادی انحراف کشاند؛
شیخ طوسی(ره)گزارش میکند:
«آنگاه که شلمغانی منحرف شد از سوی امام ع توسط حسین بن روح توقیعی مبنی بر لعن وی رسید.(الغیبة: ۴۰۹).
جالب آنکه پس از آن تمام «کتاب التکلیف» شلمغانی به دقت توسط اصحاب بررسی و دو یا سه حدیث دروغینش استخراج شد.(همان ص ۴۰۹)
آنگاه که برای حفظ جان یونس بن عبد الرحمن احادیثی در طعن وی صادر شدند امام جواد ع خود مانع از میان رفتن اعتبار احادیث وی شدند.
در این زمینه گزارش احمد ابی خلف خواندنی است:
«در ایام بیماریم امام جواد ع به دیدنم آمدند؛
کتاب (یوم و لیله) ی یونس بن عبد الرحمن بر بالینم بود؛
حضرتش از ابتدا تا انتهای کتاب را ورق به ورق خواندند و آن گاه دو مرتبه فرمودند:
خدای، یونس را رحمت کند، خدای، یونس را رحمت کند». (رجال کشی ج۲ /۷۸۰).
نگارنده صدها مورد از این دست را در پیش رو دارد.
به نظر بنده ادعای بنا نهاده شدن فتاوی بر روایات جعلی ناشی از تنها یک نیمنگاه بر بخش کوچکی از تاریخ حدیث است.