فرهنگ و کنش های فرهنگی با قلب انسان ها سر و کار دارند؛
درست به همین دلیل است که یک فرهنگ، تا با فطرت هماهنگی نداشته باشد نمی تواند به منطقه ای صادر شود؛
اگر هم برود برای مدتی طولانی نخواهد ماند؛
به همین جهت بنده از جوانی نتوانستم با افکار امثال حسن البنا و اخوان المسلمین کنار بیایم؛
و هیچ گاه منش چه گوارا به دلم ننشست؛
این ها خواسته اند افکارشان را با توپ و تفنگ صادر کنند؛
در حالی که ادوات جنگی بر تن می نشینند نه بر جان؛
– حالا یک نمونه از صدور فرهنگ را بشنوید:
از همان اولین سال های بعد از سقوط صدام چند نوبت توفیق حضور در پیاده روی اربعین را داشته ام؛
تا چند سال قبل، موکب های عزاداری فقط در عراق برپا بودند؛
موکب هائی مالامال از عشق و محبت به دوستداران ابی عبد الله (ع)؛
این یک حرکت فطرت پسند بود که بدون هزینه و آرام آرام از عراق به ایران صادر شد؛
هر سال، رفته رفته بر تعداد این موکب های مردمی در سرتاسر مسیر در ایران افزوده می شود و حدس می زنم در سال های آینده نیز افزایش یابد؛
این نمونه ی صدور بی درد سر یک فرهنگ است.