با وجود تردیدهایی که در بنیادهای فکری و اعتقادی جریان اصلاح طلبی ایجاد شده است. ادامه این وضعیت برای یک جریان سیاسی، حاضر در صحنه، بسیار شکننده است.
اصلاحات برای همیشه نمی تواند از محل نقطه ضعف ها وناکارآمدی رقیب خود مشروعیت و وجاهت کسب کند زیرا مجبور است بار تبعات منفی آن را هم تحمل کند. به تعبیر روایات «من له الغنم، علیه الغرم» هر کسی غنیمت می خواهد غرامتش را هم باید پرداخت کند.
وقتی اصلاح طلبان مدام می خواهند انگشت در چشم رقیب کنند که شما ناکارآمدید، شما انحصار طلبید، شما متحجرید، باید هجمه رقیب را هم که دستان پنهان اینها را در اغتشاشات ۷۸ و فتنه ۸۸ و اعتراضات ۹۶ رو می کنند، تحمل کنند و در این میدان رقابت گفتمانی از هویت خود دفاع کنند. معروف است،در عرصه سیاست دو سر طیف بیشتر وجود ندارد یا پیروزی یا شکست. حد وسط ندارد.
اصلاح طلبی اگر می خواهد از هویت انقلابی، پوزیسیونی و درون نظام خود دفاع کند باید بر اساس عقلانیت و سامان دادن به صورتبندی متکثر و مواضع متشتت، به سمت برقراری «توازن قوا» برود.
در رقابت گفتمانی شرایط و ضوابطی لازم است. هیچ وقت یک نفر لنگ رقیب یک دونده مشهور نمی شود.
تبدیل اصلاح طلبی در مقابل اصولگرایی به مثابه یک گفتمان فاقد شرایط برابر برای رقابت بود. این نوع گفتمان سازی مانند آن است که دو نفر شریک در یک کارخانه بودند حالا یکی از آنها تصمیم گرفته است شراکت را به هم بزند، بدون اینکه سرمایه کارخانه، اعتبار، برند، امکانات مادی و معنوی را از شریکش مطالبه کند به تنهایی در بازار بورس می خواهد با همان شریک رقابت کند.
سرمایه مشترک اصلاح طلبان و اصولگرایان ؛ انقلاب اسلامی با همه مبانی، اصول واهداف و دستاورد های آن است که مهم ترین محور آن «ولایت فقیه» است و جریان اصلاح طلبی گویا همه این سرمایه مشترک را واگذار کرده است و صاحب و مدافع دغدغه مند آن نیست.
در چنین شرایطی اصلاح طلبی همیشه «مهمان اجاره نشین» است.
ادامه دارد . . .