زمانی که برای اولین بار مرعشی در سال های میانی دهه ۷۰، جریان سیاسی و مدیریتی شان را «تکنوکراتهای مسلمان» خواند، عجیب مینمود که این انگ بدنامی را چه راحت برای خود پسندیدهاند. تکنوکراسی در معنای دقیق آن حاصل شکست مدیریت اجتماعی و توفیق اقتصاد فناورانه بود، که برخی را به توهم انداخت تا بر مبنای الگوهای رایج در علوم مهندسی، به تدبیر مسائل اجتماعی و اقتصادی بپردازند. نام جستن از یک مکتب مدیریت سیاسی – اجتماعی در دوران زوال آن، تنها نتیجه ناآگاهی نیست، بلکه بخشی از آن ناشی از جاماندگی زمانی در مسیر وابستگی هویتی به غرب است. این جماعت در مطالعاتشان روزآمد نشدهاند و در مسیرِ یافتن پایگاه علمی و معرفتیشان به آموزههای آکادمیک بیش از ۳ دهه پیش بسنده مینمایند.
آنچه در مصاحبه روز ۵شنبه یکی از چهرههای رسانهای همان جریان بدان تصریح شده، مصداق دیگری از همان جاماندگی تاریخی است: در فرهنگ مفهوم تاریخ نهفته است؛تعریف فرهنگ یعنی تکرار یک رفتار در بلندمدت. بنابراین چون فرهنگ تکرار یک رفتار در بلندمدت است، از این لحاظ، پدیده اصیلی نیست. اصالت یک پدیده بهعوامل اقتصادی طبقاتی و اقلیمی برمیگردد، چون این پدیده اصالت ندارد، از همین رو در توسعهنیافتگی نیز تعیینکننده نیست. اما باید متذکر شوم که چون فرهنگ پدیدهای است که ریشه آن در زیرساختها است، حتما بر توسعهنیافتگی اثر میگذارد و باید به آن رسیدگی شود. اما این اثر تعیینکننده نبوده و اولیه محسوب نمیشود. یعنی اگر شرایط عینی در زیرساختها تغییر کند، فرهنگ هم تغییر میکند.
حاکمیت تکنوکراسی جامعه را به پیروی از ارزشهای برخاسته از توسعه فنآوری وادار میسازد. اندیشمندان غربی چندین دهه پیش از ما به آسیبهای این الگوی کشورداری پیبردند. ماکس وبر، تعبیر «قفس آهنین» را برای تبیین سلطه تکنولوژی بر فضای زندگی انسانی مطرح کرد کرد. در برآورد هایدگر، ماهیت تکنولوژی که از آن به «گشتل» تعبیر میکند بر مبانی تفکر فلسفی و علم غلبه مییابد و این دو را به بند میکشد. وی راه گریز از این تنگنا را در رمانتیسیسم میانگارد و هنر را رهیافت برونرفت از تهدید فناوری میشمارد.
تداوم این جریان در مکاتب انتقادی فرانکفورت و مطالعات فرهنگی بیرمنگام، نشانگر تلاش صاخبنظران و اندیشمندان فلسفی و اجتماعی برای رهایی از تنگنای سلطه فناوری است. شاید بتوان گفت همین تلاشها بوده که موجب شده امروز برخی برآوردهای بدبینانه از زندگی بشری محقق نشود.
اما آنچه در نقل قول بالا خواندیم، بازگشت به همان تهدیدگاهی است که تکنولوژی را به مثابه جام مقدس و ایدوئولوژیک میستاید. متاسفانه آنچه در دولت جدید شاهد آن هستیم تکیه بر مدیرانی است که ارزشها و نظامهای اجتماعی را در پای خدایگان توسعه ذبح می کنند، آن هم در معنای سخیف آن که سلطه فناورانه بر طبیعت است.