راهنمایی این رساله بر عهده اینجانب بود و مشاوره آن را آقای دکتر سید علیرضا واسعی و داوری آن را آقایان دکتر حبیبالله بابائی، دکتر علی بیات و دکتر نعمتالله صفری فروشانی برعهده داشتند.
در تصویر زیر از راست به چپ آقایان دکتر حبیبالله بابائی، علی بیات، نعمتالله صفری فروشانی، سید علیرضا واسعی، اینجانب و دکتر سیدرضا مهدینژاد حضور دارند:
این رساله نگاهی روشمند به دیدگاه نُه اندیشمند برگزیده جهان اسلام معاصر درباره یکی از مهمترین و چالش برانگیزترین موضوعات تمدنی یعنی رابطه دین و تمدن با مراجعه به ۳۲۰ منبع فارسی و عربی دارد. چکیده این رساله چنین است:
مسئله رابطه دین و تمدن از مسائلی است که تاکنون مورد توجه جدی قرار نگرفته و این نوشتار درصد است با رویکردی نظری بدان بپردازد. این پژوهش در پی پرداختن به این مسئله است که چرا و چگونه قرائتهای متفاوت از دین، بر نوع رابطه بین دین و تمدن تأثیر میگذارد. پرسش اصلی این است که دیدگاههای کلان در اندیشۀ اسلامی معاصر، نسبت به مسئله رابطه دین و تمدن چیست و دیدگاه برگزیده و یا مختار در این باب کدام است؟ در پاسخ به این پرسش سه رویکرد اصلی در این تحقیق مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است:
نخست، رویکرد اسلامگرای تمدنی، که نقطه اتکای خود را بر دین قرار داده و در صدد است قرائتی دینی از تمدن ارائه نماید. این رویکرد با اعتقاد عمیق به جامعیت دین اسلام، به ظرفیت و توانایی ذاتی و حداکثری آن برای تمدنسازی ایمان دارد. عامل اصلیِ انحطاط تمدن اسلامی را دوری مسلمانان از حقیقتِ دین و فهم درست آن و راه احیای آن را در بازگشت به دین و عمل به آن میداند و معتقد است تمدن غرب نیز تمدنی دین ستیز و معنویتگریز است که عموماً باید از آن برحذر بود.
دوم؛ رویکرد تمدنگرای اسلامی، که نقطۀ اتکای خود را بر تمدن نهاده و تلاش میکند با قرائتی دنیوی از دین، زمینۀ ارتباط حداکثریِ آن را با تمدن فراهم نماید. این رویکرد عامل اصلی انحطاط تمدن اسلامی را در رکود اندیشۀ دینی و راه احیای آن را در اصلاحِ اندیشۀ دینی و ارائه قرائتی تمدنی از دین میداند و با اعتقاد به معنویتگریزی تمدن غرب در مواجهه با آن، رویکرد انتقادی را برمیگزیند.
سوم؛ رویکرد تجددگرای اسلامی که نقطۀ اتکای خود را بر تجدد گذاشته و در صدد است با قرائتی مدرن از دین، زمینۀ ارتباط آن را با تجدد فراهم سازد. این رویکرد، عامل انحطاط تمدن اسلامی پیشین را در ایستایی و عدم پویایی اندیشه و عقل، و راه احیای آن را در بازخوانی دین بر اساس دانشها و ارزشهای مدرن میداند. این رویکرد بهرغم اعتقاد به کم توجهی تمدن غرب به دین و معنویت، رویکرد تعاملی با آن را ترجیح میدهد.
نگارنده با اعتقاد به جامعیت دین، بر این نظر است ظرفیت تمدنسازی در دین اسلام نهفته است؛ اما از آنجا که تمدن پدیدهای بشری است، به فعلیت رسیدن این ظرفیت، وابسته به میزان ایفای نقش عامل انسانی (مسلمانان) است و از آنجا که این تلاش و نتیجۀ آن یکسان نیست، باید معتقد به «طیفی و سلسله مراتبی بودن تمدن دینی» باشیم. انحطاط تمدن اسلامی پیشین نیز ناشی از نوع فهم از دین و عمل به آن و راه احیای آن نیز بازگشت به دین، همراه با قرائتی نو و تبدیل آن به یک برنامه عملی در حیات اجتماعی مسلمین است. بنیان تمدن غرب نیز بر مادهگرایی، دینگریزی و انسان محوری استوار گردیده، از اینرو در مواجهه با آن باید با رویکردی انتقادی عمل نمود.