یادداشت زیر روز پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۸ در یکی از گروههای فعال که حقیر هم توفیق عضویت در آن و بهرهمندی از مطالب ارزشمند آن را دارم منتشر شد:
«صبح چهارشنبه ۹ مرداد ۹۸ نشست «مسأله آب و آینده آن در جهان اسلام» با حضور آقای دکتر مهدی ضرغامی استاد تمام دانشگاه تبریز و مشاور معاونت آب و آبفای وزارت نیرو به ابتکار و پیگیری دفتر مطالعات اجتماعی و تمدنی دفتر تبلیغات اسلامی برگزار شد. بنده هم به عنوان مسؤول میز تمدن اسلامی که پشتیبانی کننده و تصویب کننده برنامههای معطوف به مسأله تمدن اسلامی در دفتر تبلیغات اسلامی است در جلسه شرکت کردم. این نشست را به عنوان نخستین گامها در حوزه علمیه برای ورود به بحثهای انضمامی مربوط به تمدن میتوان تجربهای کاملا موفق ارزیابی کرد. امیدوارم گزارش تفصیلی این نشست (حدود یک ساعت ارائه سخنران و بیش از دو ساعت نقدها و پرسش و پاسخ) به زودی منتشر شود.»
پس از آن استاد گرامی آقای رسول جعفریان یادداشتی را در همان گروه منتشر ساختند و حقیر چون تصریحا مخاطب قرار گرفته بودم، از سر جسارت توضیحی را منتشر ساختم. این موضوع ادامه یافت و ایشان یادداشتی دوباره نوشتند و حقیر هم پاسخی معطوف به آن قلمی کردم. این چهار یادداشت به ترتیب و بدون تغییر در متن و با افزودن چند هشتک عینا برای اطلاع در اینجا بازنشر میشود.
یادداشت اول استاد گرامی آقای رسول جعفریان
حقیقت من منتظر بودم جناب آقای واعظی شرحی در باره این تصویر می دادند. این که دفتر تبلیغات کجای کار پیشگیری ساختاری بیماریهاست. این دفتر چه تخصصی در این امر دارد. البته که می فهمم سلامت یک امر عمومی است، و از جهاتی یک مبلغ می تواند به مردم بگوید که مراقب سلامتی و بهداشت باشند، هرچند فکر نمی کنم دقیقا این بحث ها مطرح شده یا لااقل منحصر در همینها باشد. اما امروز که دیدم جناب دکتر الویری دوست عزیز ما در باره سرنوشت آب در تمدن اسلامی هم کار کردند و کنار یک استاد تمام وقت در حوزه آب نشستند، و همه این کارها در میز تمدن اسلامی دفتر تبلیغات می افتد، یقین کردم که ما در قم، مصمم هستیم این تمدن اسلامی را در همه ابعادش دنبال کنیم. کاری هم به تخصص خودمان نداریم. لابد بحث بین رشته ای می کنند، اما آیا حوزه علمیه، به کجای کار آب در تمدن اسلامی و وضع آینده اون مربوط می شود. همه چیز را می توان به همه چیز ربط داد، اما نه تا این اندازه. فکر کنید، در باره خیلی از موضوعات دیگر هم می توانیم در این دفتر تبلیغات، جلسه بگذاریم. آن وقت این میز را خیلی باید بزرگ گرفت، اما اینها چه قدر در حوزه تخصص ماست. کاش آقایان واعظی و الویری در این باره برای ما شرح می دادند.
در پاسخ به یادداشت اول آقای جعفریان ـ بخش اول
ضمن تشکر فراوان از استاد عزیز و فرهیخته جناب آقای جعفریان، در باره بخشی از پرسشهایی که ایشان معطوف به نشست دیروز مطرح کردند، چند نکته را یادآور میشوم:
- میز تمدن اسلامی مأموریت اصلی خود را «تقویت بینش تمدنی» معطوف به مسألهای به نام «ضعف بینش تمدنی» قرار داده است. میز تمدن بر اساس این مأموریت میکوشد نگاه تمدنی را در چهار جامعه هدف به ترتیب اولویت گسترش دهد: اصحاب حوزه، نخبگان غیرحوزهای، دولتمردان و توده مردم. مراد از بینش تمدنی نیز نگاه به محیط پیرامون با شاخصههایی همچون کلاننگری، همگرایی، امتمحوری و مانند است. موضوع سخن حقیر در دیدار در ۱۱ بهمن ۱۳۹۷ با رهبر معظم انقلاب همین مفهوم بینش تمدنی بود که منتشر شده است. بنا بر این میز هیچگاه داعیه تمدنسازی نداشته و ندارد و این را نه در توان خود میبیند و نه از نظر ساختاری وظیفهای در این زمینه دارد.
- برداشت حقیر و دوستان عضو شورای میز تمدن این است که یکی از ریشههای وضعیت کنونی کشور و امت اسلامی فقدان کلاننگری، فقدان آگاهی و تحلیل دقیق از میراث گذشته، فقدان آگاهی از احتمالهای پیش رو در آینده، فقدان آگاهی از پیشرانهای سرنوشتساز، فقدان نگاه احترامآمیز به دستاوردهای دیگر تمدنها، فقدان آگاهی دقیق از چیستی و آوردههای تمدن مسلط غرب، فقدان آگاهی از تمدنهای در حال شکلگیری جدید، فقدان آگاهی از وضعیت واقعی ایران و امت اسلامی در صحنه جهانی، و فقدان آگاهی واقعگرا از ظرفیتها و فرصتها و تهدیدهای خودمان به عنوان بخشی از امت اسلامی است. مراد ما از تقویت بینش تمدنی کوشش برای کاستن این فقدانهاست. این مباحث در جزوهای تدوین و به صورت محدود منتشر شده است. متن این جزوه که البته تا ص ۷۹ آن مربوط به بحث ماست، به پیوست تقدیم میشود. هدف از پیوست ساختن این جزوه، این است که عرض کنم این سخنان، سخنان امروز بنده نیست و به صورت مدون و در پی یک کار مطالعاتی در سال ۱۳۹۴ تدوین شده و از سال ۹۵ مبنای عمل ما بوده است.
- در باره گزارش فعالیتهای میز تمدن در چهار سال فعالیت خود و ارزیابی آن خاضعانه از همه عزیزان عضو منظومه دعوت میکنم که موافقت فرمایند جلسهای تشکیل شود تا از نزدیک با کارها آشنا شوند. البته ان شاء الله اسفند ماه یک نمایشگاه سراسری برای همه تمدنپژوهان برگزار خواهد شد که فرصتی مناسب برای ارائه و مقایسه کارهاست.
- در باره موضوع آب و چند موضوع دیگر که به تدریج برگزار خواهد شد، گزارش منتشر شده نشست نشان میدهد که در آنجا به هیچ وجه وارد موضوعات فنی و علمی که در تخصص ما نیست، نشدهایم. در این جلسه و در یک گفتوگوی طرفینی و بر اساس گزارش اولیه آقای دکتر ضرغامی کوشیدیم پی ببریم چرا نمیتوانیم از تمدن نوین اسلامی حرف بزنیم ولی تحلیلی در باره آب نداشته باشیم؟ کوشیدیم به صورت مستند بفهمیم چرا تا استراتژی مشخصی در باره آب نداشته باشیم نمیتوانیم امت اسلامی را به سوی یک تمدن نوین فرا بخوانیم؟ فهمیدیم چه خطرهایی از ناحیه آب، اساس تمدن نوین را تهدید میکند؟ کوشیدیم بفهمیم مناسبات انسان با انسان در تمدن نوین اسلامی تا چه اندازه متأثر از مقولهای مانند آب است؟ … گمان میکنم علاقمندان به مباحث تمدن نوین اسلامی به این مباحث سخت نیاز دارند و شایسته نیست برای این کوشش خروج از این جهل سرزنش شوند. روشن است تدوین استراتژی برای آب بر عهده میز تمدن نیست ولی میز میتواند این توجه را در بزرگان حوزه و نظام ایجاد کند که تمدن در خلأ شکل نمیگیرد و آنها باید در این زمینه و دیگر موضوعات مشابه نیک بیاندیشند و تدبیر کنند.
- در این نشست آقای دکتر ضرغامی گفت که وزارت نیرو مدتی است به این نتیجه رسیده است که مسأله آب و برق یک مسأله فقط فنی و مهندسی و طبیعی محض نیست بلکه یک مسأله انسانی است و به همین دلیل یک دفتر مطالعاتی با عنوان مطالعات جامعهشناختی آب هم در وزارتخانه ایجاد شده است. ایشان افزود که اکنون و با توجه به سخنان مطرح شده در این نشست متوجه شدیم که به مطالعات بنیادی و دینی هم نیازمندیم و باید در همین دفتر به این مطالعات و در نتیجه ارتباط با حوزه هم توجه کنیم.
یکی از خروجیهای این نشست که موضوع پژوهشی گسترده باید قرار گیرد، الهیات آب بود که با توجه به نظریههای فیلسوفان علم در باره گسستناپذیری و در همتنیدگی متافیزیک یک دانش و خود آن دانش توجه به آن را باید به فال نیک گرفت. بنده اینها را برای حوزه سودمند میدانم.
- در همین نشست و در بحثی در باره اهمیت تجربه مسلمانان در گستره تمدن پیشین اسلامی در باره مدیریت آب و چالشهای آن، قرار شد یک کلان طرح با محوریت آب در گذشته تاریخی و تمدنی مسلمانان تعریف شود و حقیر هم اعلام آمادگی کردم حدود ده پایاننامه ارشد و دو سه رساله دکتری دانشجویان رشته تاریخ را به این سو سوق دهم. این نیز به نظر بنده نه تنها زیانبار نیست بلکه برای کاربردی کردن مطالعات تاریخی سودمند است.
- در همین نشست در باره اهمیت گفتوگوهای بین فرهنگی و بین مذهبی با محوریت آب، مباحثی مطرح شد که باز هم حقیر توجه یافتن متولیان امور بین الملل حوزه و فعالان حوزهای در سطح بینالملل و به ویژه در سطح امت اسلامی را به این موضوعات بسیار سودمند میدانم.
- بخشهایی از سخنان اخیر حضرت استاد جعفریان یک پیش فرض مشخص دارد: «نوع نگاه مسلمانان در تمدن پیشین اسلامی به علم، پیامدهایی منفی داشت که اکنون باید از آن دوری جست.» نمیتوان و نباید پوشیده داست که پیشفرض ما کاملا متفاوت با این گزاره و چنین است: «نوع نگاه مسلمانان در تمدن پیشین اسلامی به علم، پیامدهایی مثبت داشت و اکنون سزاوار است آنها را مد نظر قرار داد و در صورت امکان آنها را دوباره به کار بست.» عنایت دارید که سور هر دو جمله جزییه است و لذا الزاما با هم تنافی ندارند، فقط نقطه کانونی آنها و زاویه دید آنها به میراث گذشته با هم تفاوت دارد. این موضوع دو وجه دارد: یکی ارزیابی علم در گذشته تمدنی ما و دیگری شایست و ناشایست نگاه دینی و الهیاتی به علم و امکانسنجی داشتن علم اسلامی و به ویژه علم طبیعی اسلامی. این هر دو نیازمند فرصتی دیگر است که ورود به آن لااقل فعلا برای بنده (در گروه منظومه روحانیت) اولویت ندارد ولی اگر لازم تشخیص داده شود گریزی هم از آن ندارم. در باره موضوع دوم یک پرونده در شماره ۲۱ مجله صدرا (بهار ۱۳۹۶) به دیدگاه این حقیر (با تأکید بر مفهوم اسلامیسازی دانش تاریخ) و نقد آن و پاسخ نقدها اختصاص یافته است.
- قبول دارم که واژه انضمامی گردی از ابهام دارد ولی چون واژه پرکاربردی است ما هم از آن استفاده میکنیم. مراد ما از بحثهای انضمامی همان بحثهای مصداقی و عینی و کاربردی و ناظر به میدان عمل و واقع (در برابر بحثهای مفهومی و انتزاعی در باره چیستی تمدن) است، که مانع غرق شدن ما در مباحث نظری شود. البته این بحثها گسترهای فراخ دارد و از فهم تمدنی سیره معصومان علیهم السلام گرفته تا مسأله آب و چالشهای آن را در برمیگیرد. یادآوری میکنم ورود به این بحثها، توصیه صریح رهبر معظم انقلاب در دیدار ۱۱ بهمن ۹۷ هم بود.
دوباره از این نقدهای سازنده تشکر میکنم.
یادداشت دوم استاد گرامی جناب آقای جعفریان
جناب آقای الویری عزیز
آنچه که مبنای اصلی این نوشته حضرت عالی است، داشتن بینشی است که گرچه به فرمایش شما در جهت «تمدن سازی» نیست، (این موضع شماست) اما مقدمه ورود و دخالت حوزویان در امور تمدنی به شکل کلان! البته پس از آگاهی یافتن از «فقدانها»یی است که شرحش را داده اید. (مدتی بعد درخواست می شود درس خارج هم در این موضوعات گذاشته شود).
پیش فرض، رویه ای که در پیش گرفته اید، اعتقاد به داشتن نوعی ظرفیت در حوزه، برای مداخله در امور تمدنی به صورت کلان، [اول آگاهی لابد بعد هم عمل] و نیز ـ و مهم تر ـ بر پایه و اساس «تئوری های تمدنی» است، با این توضیح که «دین» را و مشخصا تمدن دینی را محور کار یا غالب می دانید.
اگر این پیش فرض ها نباشد، مسلما، جمع حوزوی، به خود این حق را نمی دهد، هر روز در یک موضوعی، آن هم از موضوعاتی که دنیا برای آنها، دانشگاهها و مراکز پژوهشی بیشماری ترتیب می دهد، در یک اتاق با چند طلب رسائل و مکاسب خوان، یا بدایه و نهایه خوان، به بحث بپردازد. [اینها در باره آب و وضعیت ارضی و سماوی آن چه می دانند تا در این باره به بحث بپردازند،و وقتی بحث می کنند، غیر از گفتگو از «مطر السوء» از چه حرف خواهند زد؟]
البته اگر مقصودتان صرفا نوعی اطلاع از وضعیت تمدنی عالم است (مثلا درس تاریخ تمدن)، که بنده تردید دارم، و فضا را با همه تبلیغاتی که در جهت تمدن سازی در حوزه و بیرون آن می شود، در آن سمت و سو می بینم، می شود آن را یک امر عادی دانست که جایش در کلاس درس تاریخاست نه درست کردن میز تمدن به این درازی در دفتر تبلیغات اسلامی که باید به مسائل مهم تری در حوزه دین بپردازد.
آنان که برای این میز برنامه ریزی می کنند، و فضایی درست می کنند که روزی هزاران بار کلمه تمدن اسلامی بکار برود، کسانی هستند که می خواهند تمدن اسلامی را بر اساس بینش و تئوریهایی که صد سال است مسلمانان مصری و سوری ـ که شرحش را دادم ـ در آن تلاش می کنند، بسازند.
اما فرض کنیم بحث تمدن سازی نیست، و فقط از نقش دین در تمدن گفته می شود. در اینجا بنده هم در جهاتی و مهم تر از همه، این که دین در حد و اندازه خود می باید هماهنگ با امر پیشرفت بشر بوده، و به خصوص مدل های خود را در تکنولوژی با تعریف مشخص داشته باشد، همراه هستم. با احتیاط، بدون آن که به دین هم آسیب برسد.
به نظرم منازعه بر سر آن است که عده ای می خواستند [و حالا هم می خواهند، معارف باد و باران از قرآن و حدیث درآورند. عده ای می خواهند طب جدید را با استناد به تعدادی روایت و تجربه سنتی یونانی و بعد مسلمانی شده، منکوب کنند [سری به پردیسان بزنید و در و دیوار را نگاه کنید].
اساسا بگویم، حتی اگر بحث بر سر اینها نباشد، نفس ورود دین در علم، یا به عبارت شما تمدن ـ با این باور که چند و آیه و حدیثی در باره هر یک از موضوعات مطروحه داریم، همانها که نمونه اش را در کتاب مرآت الغیب که تازه منتشر کردم می بینید ـ از نقش علم و رواج آن در عمق جامعه، جلوگیری می کند و همه را حوالت به متون دینی می دهد.
علم و تمدن که ترکیبی از علم و تکنیک است، باید راه خود را بروند و اگر جایی به صراحت دین، در زمینه تکنیک توصیه ای دارد ـ و نظیرش همانها که دانش روانشاسی و علوم تربیتی و غیره هم دارند ـ به سخن دین گوش بدهد.
این در حالی است که عده ای فقط به خاطر یک آیه پزشکی در قرآن که از عسل و امر شفا صحبت کرده، این همه طب اسلامی در می آورند، بدانید که با این رویه، فکر علمی از جامعه رخت بربسته و به جای آن امیدهای بی جا به اندیشه هایی که جای علم را می گیرد، رواج می یابد.
یک ابهام دیگر در فرمایشات شما، خلط کردن امر «امت اسلامی» است با مباحث تمدن اسلامی. آب در امت اسلامی، آیا ربطی به اسلام شناسی به ترتیبی که در حوزه معمول است دارد؟ به نظرم بهتر است وزرای نیرو و آب کشورهای اسلامی جمع شوند، و نه از سر باورهای اسلامی، بلکه بر اساس مصالح دنیای اسلام در این باره بحث کنند. وقتی این بحث به حوزه می آید، جایی که یک دانشگاه است، این فکر مطرح می شود که اینجا از اسلام نظریاتی در می آید که می تواند سرنوشت آب را در ا مت اسلامی تغییر دهد.
سرنوشت آب هم در تمدن اسلامی، یعنی این که تاریخ آب و آبیاری و رودخانه ها و … در تمدن اسلامی چه بوده، یک مبحث کاملا تاریخی است و آن هم مثل همین بحث امت اسلامی، ربطی به آموزه های حوزوی ندارد. البته قبلا هم اشاره کردم، احکام فقهی آب مثل زمین، در فقه می شود اما اینها با آنچه در این قبیل محافل مطرح می شود، بسیار فاصله دارد.
مسلما و مسلما، علم هم که در دوره هایی مدعی بود و شاید الان هم مدعی است که می تواند جای دین بگیرد، به همان اندازه اشتباه می کند که کسی تصور کند، دین می تواند جای تمدن را بگیرد.
اما این که تجربه های گذشته به چه کار ما می آید، همین است که بارها و حتی در دوره صفوی، تصمیم گرفتیم با روایاتی که در باره اوقات و نجوم و ماه و ستاره داریم، علم نجوم درست کنیم [شرح اینها را نوشته ام و منتشر کرده ام] یا با چند روایت خواستیم دانش کائنات الجو و آب و هوا را روشن کنیم، اما هیچ پیشرفتی نداشتیم تا غرب آمد و ما امروز دست خالی هستیم، در حالی که می توانستیم زودتر تفکر علمی را در این حوزه ها بسط داده و امروز سهمی در اندیشه علمی عالم داشته باشیم، نه این که متهم باشیم که جلوی پیشرفت علم را با سنت گرایی عجیب و غریبمان گرفتیم.
بنده از توضیحات شما، خشنود هستم، مخصوصا مواردی که سعی می کنید، از دام این قبیل تئوری ها دور شوید، اما معتقدم دقیقا در وسط آنها قرار دارید.
ما به عنوان روحانی در این جامعه، ضمن این که وظیفه مان حفظ حوزه دین در محدوده واقعی آن است، جلوگیری از ورود آن به عرصه هایی است که خود قرآن هم ورود نکرده است.
همین طور هشدار بر این است که اگر در گذشته هم به جوهر و عرض پرداختیم و خیال کردیم توحید را نجات می دهیم، حالا دیگر نباید بپردازیم و بهتر است به فکر راه و ادله دیگری باشیم.
در پاسخ به یادداشت دوم آقای جعفریان
با سپاس فراوان از استاد گرامی جناب آقای جعفریان، و با کسب اجازه از محضرشان و نیز کسب اجازه از مدیر محترم گروه معطوف به نوشته اخیر حضرت استاد این نکات را شایسته ذکر میدانم. مطالب داخل » » عینا برگرفته از نوشته ایشان است.
- آن چه در باره پیشفرض ما یعنی «اعتقاد به داشتن نوعی ظرفیت در حوزه برای مداخله در امور تمدنی به صورت کلان … و نیز و مهمتر از آن بر پایه و اساس تئوریهای تمدنی» بیان کردهاید کاملا درست است، ولی ذیل آن که چند طلبه رسائل و مکاسبخوان بنا دارند پا در کفش دانشگاهیان و مراکز پژوهشی بیشمار کنند، چنین نیست. دو نمونه از پرسشهایی که در جلسه اخیر مربوط به آب مطرح شد را خدمتتان گزارش میکنم: تزاحم بین نیاز انسان گرسنه امروز و حق نسلهای آینده در استفاده از منابع طبیعی و معیار و مبنای مرجح داشتن یکی بر دیگری، و مرز بین دخالت و تصرف در طبیعت که شأن و وظیفه فناوری است و تخریب طبیعت که پیامد فناوری است. دانشگاهیان و مراکز پژوهشی متولی علم در سطح جهان اکنون با پرسشهایی از این دست روبرو هستند و برای پاسخ به آن به منابع مختلف از جمله دین روی آوردهاند. اگر چنین باشد که «نفس ورود دین در علم، یا به عبارت شما تمدن … از نقش علم و رواج آن در عمق جامعه، جلوگیری می کند» که من لااقل جرأت شما را ندارم که اینطور سخن بگویم، شما موضوع را از آن سو ببینید که اکنون متولیان و دست اندرکاران علم (در ایران و جهان) به سراغ دین آمدهاند. در این صورت، ورود دینشناسان به مباحث مربوط به مبانی معرفتی علم در قلمرویی که دین توان عرض اندام دارد لااقل در برداشتی که مبنای کار ماست به هیچ روی راه علم را نمیبندد. حال اگر این طلبههای رسائل و مکاسبخوان مورد اشاره شما با این پرسشها روبرو شوند و آن را از زبان شخصی که اهلیت اظهار نظر در این باره را دارد بشنوند، آیا به نظر شما لااقل درصدی از آنها متوجه نخواهند شد که هم باید چیزهای خیلی بیشتری را فرا بگیرند و هم باید همین خواندنهای متعارف را معطوف به حل مسأله بخوانند؟ پاسخ ما به این پرسش مثبت است و اثر این نشستهای تخصصی را در متوجه ساختن طلاب جوان عزیز و پرشور و مستعد به ضعفهای خود و کوشش برای برطرف کردن آن بارها و بارها مشاهده کردهایم. بنا بر این از اساس بحث گرفتن جای علم از سوی دین مطرح نیست، بلکه بحث تعامل و اثر گذاری است.
- با توجه به بند پیش، مقصود ما از این نوع نشستها «فقط اطلاع از وضعیت تمدنی عالَم» نیست، بلکه افزون بر آن ایجاد انگیزه برای پاسخ به پرسشهایی است که در دنیای امروز متوجه دین است و انتظار میرود دین توان خود را برای پاسخ به آنها بیازماید. جهتگیری ما این است که در مثلا یک دهه آینده تعداد طلبهها و درسخواندههای حوزه را که توان و انگیزه ورود عالمانه به این مباحث را البته در مقیاس تمدنی دارند افزایش دهیم.
- اینطور نیست که اگر محور کارهای ما بحث تمدنسازی نباشد، پس الزاما تنها «فقط از نقش دین در تمدن» میخواهیم صحبت کنیم، همان طور که عرض کردم هدف ما تقویت بینش تمدنی است، نقش دین در تمدن یک پیشفرض برای ماست ولی هدف ما در اینجا تنها تبیین این موضوع نیست، بلکه امیدواریم بتوانیم از طرحهایی حمایت کنیم که بر اساس خروجی آنها مشخص شود فقیهی که تمدنی بیاندیشد فقه او چه تفاوتی با فقه متعارف پیدا خواهد کرد، اصول فقه با رویکرد تمدنی چه افزودهها یا کاستههایی نسبت به علم اصول فقه موجود دارد؟ قرآنپژوهی با رویکرد تمدنی، حدیثپژوهی با رویکرد تمدنی، تاریخپژوهی با رویکرد تمدنی چه تفاوتی با وضعیت کنونی این دانشها دارد؟ تبلیغ دینی با رویکرد تمدنی چه بایدها و نبایدهایی دارد؟
- اگر این جمله شما را مبنا قرار دهم: «در اینجا بنده هم در جهاتی و مهم تر از همه، این که دین در حد و اندازه خود می باید هماهنگ با امر پیشرفت بشر بوده، و به خصوص مدل های خود را در تکنولوژی با تعریف مشخص داشته باشد، همراه هستم.» و البته دامنه آن را به هنر و زیست اجتماعی و تمدن هم بگسترانم، به اعتقاد بنده، هر دو به یک نقطه مشترک رسیدهایم. به جد معتقدم که هر جا به باور شما بر خلاف این حرکت کردهایم در یک گفتوگوی مستند روشن خواهد شد که چنین نیست و ما (میز تمدن) پا از این حیطه بیرون نگذاشتهایم.
در باره رابطه تمدن و امت خلط سهوی صورت نگرفته است، قلمرو تمدن اسلامی امت اسلامی است نه ایران اسلامی. ما هر جا کلمه تمدن را به کار میبریم مرادمان در قلمرو امت است. در این صورت، راههای برطرف کردن چالشهای موجود و پیش روی آب در امت اسلامی چرا نمیتواند با اسلامشناسی متعارف حوزه (مرادم ظرفیتهای این اسلامشناسی است نه وضع موجود آن) پیوند بیابد؟ به عنوان مثال اگر علمای جهان اسلام فتوای مشترک صادر کنند که بستن سرچشمههای آب فرات و دجله در ترکیه (پروژه آناتولی بزرگ GAP) با توجه به پیامدهای سنگین اجتماعی و اقتصادی و زیستمحیطی آن و با توجه به مصالح امت اسلامی یک حرام شرعی است، آیا این فتوا نمیتواند بر تصمیمهای اجتماع فرضی وزرای نیروی پیشنهادی شما اثرگذار باشد؟ و مثلا اجرای مصوبه آنها را آسان کند؟ حق با شماست که اسلام متولی نظریه آب نیست، ولی از اسلامشناسی متعارف حوزهها، میتوان انتظار داشت فتاوایی «در آید که میتواند سرنوشت آب را در امت اسلامی تغییر دهد.»همه کوشش ما این است که کمک کنیم که حوزه علمیه هر چه بیشتر به این مسائل توجه یابد و خود را تا تراز نقشآفرینی در سطح امت اسلامی ارتقا دهد.
- این سخن شما نیز در غایت اتقان است که «سرنوشت آب هم در تمدن اسلامی، یعنی این که تاریخ آب و آبیاری و رودخانه ها و … در تمدن اسلامی چه بوده، یک مبحث کاملا تاریخی است» ولی این که «ربطی به آموزه های حوزوی ندارد» را صادقانه عرض میکنم که درنمییابم. گمان همیشگی ما این بوده و هست که به هر اندازه فقیهان ما بیشتر تاریخ بدانند فتوای آنها به اصابت نزدیکتر است. البته کلانطرحی که در یادداشت قبلی به آن اشاره کردم بیشتر برای انتقال تجربه تمدنی مسلمانان به وزارت نیرو و نیز کمک به تدوین الهیات آب بود نه کمک به فرایند استنباط فقهی و این یعنی پنجره کلاسهای تاریخ را به سوی فضاهای کاربردی باز کنیم.
- به درستی اشاره کردهاید که «ما به عنوان روحانی در این جامعه، ضمن این که وظیفه مان حفظ حوزه دین در محدوده واقعی آن است، جلوگیری از ورود آن به عرصه هایی است که خود قرآن هم ورود نکرده است.»، قصد ما هم ورود به قلمرویی که دین وارد نشده است نیست، ولی به باور ما دین (دین اسلام) وارد قلمرو جامعهسازی شده است و جامعهسازی بالمآل به تمدن میانجامد و از سوی دیگر دین چون سرشت جهانی دارد، دیندارانی با نگاه جهانی و تمدنی میطلبد و ما از این دو قلمرو پا بیرون نگذاشتهایم.
- این که تجربه گذشته ما این است که «هیچ پیشرفتی نداشتیم تا غرب آمد» با آگاهی اندک بنده البته اگر نقطه شروع تمدن پیشین را عصر صفوی ندانیم، قابل جمع نیست. در این زمینه هم باید در فرصتی دیگر بیشتر از محضرتان استفاده کنم؛ و البته این به معنای مخالفت با شما در باره گرفتار آمدن بخشهایی از امت اسلامی به «آفات سنتگرایی عجیب و غریبمان» نیست.
من انکار نمیکنم که در فضایی غوغایی در باره بحثهای تمدنی تنفس میکنیم ولی به نظر میرسد در کنار «بینش و تئوریهای صد ساله مسلمانان مصری و سوری» اکنون یک بینش تمدنی دیگری با بنمایههای مکتب اهل بیت علیهم السلام در کشور در حال قوام یافتن است (تأکید میکنم یک بینش تمدنی و نه چیزی بیشتر) و وظیفه همه ماست که به پیراستن آن از کژیها بکوشیم. تازیانه منازعهای که فرمودید که «عدهای میخواستند و میخواهند علوم مربوط به باد و باران را از قرآن درآورند» بر سر و تن نحیف ما بینوانایان فرود نیاورید. به پیر و به پیغمبر قسم ما در پی آن نیستیم.! گرچه در این باره نیز به نظر میرسد اختلاف برداشتها و تحلیلهایی هست که روزی باید برای نقد و اصلاح شدن خدمتتان عرضه کنم. اگر به نظر شما در وسط این گونه نظریهها گرفتار هستیم، چشم امیدمان به راهنمایی امثال شماست که از این ورطه بیرون آییم. خاطرتان آسوده باد که ما با دیدگاههای شگفت اندیشهسوز علمستیز از انکار مطلق غرب و پشت کردن به همه تجربیات بشر بما هو بشر تا بسندهپنداری چند روایت برای (از نو) بنا نهادن یک علم که عمری به درازای تاریخ بشر دارد، همراهی نداریم.
سخن پایانی این که احتمالا از میزان ارادتم به شما که به لطف خدا یک تنه به اندازه یک سازمان بزرگ زحمت میکشید و همواره منشأ خیر و برکت هستید، بی خبر باشید، لذا امیدوارم نگارش این چند سطر حمل بر جسارت و کماهمیت انگاشتن دغدغههای ستودنیتان نشود. برای سنجش «اندازه میز تمدن» دوباره و از صمیم قلب شما را به حضور در جمعی از اعضای حقیقی میز تمدن و گفتگویی صریحتر و مستقیم دعوت میکنم.