امشب جلسه دفاعیه رساله دکتری آقای علیرضا اختیاری در گروه مدرسی معارف اسلامی ـ گرایش مبانی نظری اسلام دانشگاه معارف اسلامی قم با عنوان «تبیین و تحلیل تأثیر عقلانیت اجتماعی، تصوف بر تمدن اسلامی تا پایان قرن ششم هجری با تکیه بر ایران و عراق» برگزار شد.
راهنمایی این رساله بر عهده بنده و مشاوره آن بر عهده آقای دکتر مسعود اسماعیلی بود و حضرات اساتید محترم آقایان عبدالحسین خسروپناه، دکتر ابوذر رجبی و دکتر سیدضیاء الدین میرمحمدی داوری آن را برعهده داشتند.
این رساله در دو فصل نخست خود، پس از مروری بر مفهوم عقلانیت و رابطه آن با تمدن، به بررسی مفهوم و مؤلفههای عقلانیت تصوف به عنوان یکی از مهمترین جریانهای فکری و اجتماعی در گستره تمدن اسلامی و عوامل تبدیل شدن عقلانیت معرفتی این جریان به عقلانیت اجتماعی پرداخته است.
بر اساس یافتههای این پژوهش، عقلانیت تصوف از طریق بیان هدف متعالی برای انسان و اهتمام به مسائل تربیتی و رویکرد تقریبی در تبلیغ اسلام، نظام فرهنگی شش قرن نخست اسلامی را در ایران و عراق از خود متأثر کرد و نیز با کاستن از چالشها و دستهبندیهای سیاسی و با تقویت عنصر تبعیت، موجب تقویت نظام سیاسی شد. آموزه قناعت و ترویج وقف از سوی این جریان، تاثیری مثبت بر نظام اقتصادی داشت، همان گونه که کنار زدن تعصب و ایجاد روحیه اخوت از سوی آن، موجب غنای نظام اجتماعی گردید. تأثیرات ایجابی عقلانیت تصوف در قلمروی علم، برجسته ساختن نقش علم حضوری و توجه دادن به موضوع جهتگیری علوم بود و میتوان دیگر نمونههای این اثر ایجابی را ایجاد مضامین نو در قلمرو شعر، رهایی از انحصار دربار و نجات از ابتذال و ایجاد عرصههای مردمی برای موسیقی، و اشراب باورهای دینی و معنوی در قلمروی معماری یاد کرد.
تأثیرات منفی عقلانیت تصوف را هم میتوان اینگونه برشمرد: کمرنگ نمودن نقش عقل و بیتوجهی به عزت نفس در حیطه فرهنگ، بیاعتنایی به آموزه شهادت و قاعده نفی سبیل در قلمروی سیاست، ترویج زهدِ بی اعتنا به نهاد خانواده و اقتصاد در حیطه نظام اجتماعی، و سرانجام کماعتنایی به علوم عقلی و تجربی در حیطة دانش.
از آقای توحیدی در بخش امور پایاننامههای دانشگاه معارف برای ارسال عکسها تشکر میکنم.
