دیروز یادداشتی به یادبود استاد فقید، مرحوم داریوش شایگان نوشتم و ضمن بیان دو سه مطلب پیرامون او از مخاطبان ارجمندم خواهش کردم برایش فاتحه ای بخوانند؛  واضح است یاد نیک از مردگان، سنتی اسلامی است و هرگز به معنای قبول تمامی اندیشه های آنان نمی باشد؛ چیزی نگذشت که چند برادر عزیز در خصوصی به سراغم آمدند و از سر مهر و محبت بر من تاختند؛
نمی دانم چرا ما ملتی عصبانی شده ایم؟!
چرا با کوچک ترین بهانه ای به هم می پریم؟!
چرا تحملمان این قدر کم شده؟!
چرا برخی از ما می خواهیم فقط منفی ببینیم؟!

برادران و خواهران گرامی؛
به گمان صاحب این قلم روحیه ی پرخاشگری نه اسلامی است و نه ایرانی‼️ بلکه طبیعت ثانیه ای است که بر جان ما نشسته و باید با کمک هم از آن خلاص شویم ؛
پیشینه ی مذهبی ما این است:
ابو اسحاق صابئی، نویسنده و ادیب معروف و سرپرست دیوان القادر باللّه، با سید رضی ره دوست و رفیق بود؛ او شیفته ی مقام علمی و دانش سرشار شریف رضی ره گشت تا آن جائی که (با وجود آن که تا آخر عمر مسلمان نشد) به احترام رضی ره، ماه رمضان را روزه می گرفت و قرآن را حفظ کرده بود؛ سید رضی ره هم متقابلاً او را به عنوان دانشمندی برجسته احترام می نمود.
وقتی ابو اسحاق درگذشت، سید رضی در رثای او اشعار مفصلی سرود. هنگامی که برخی از افراد کوته بین و تنگ نظر بر این کار او ایراد گرفتند، وی گفت: «من این اشعار را به خاطر علم و فضل او سروده ام و در حقیقت من ارزش علم را ستوده ام». ما امروز سخت

محتاج بازگشت به اصل خودمان هستیم.

پاسخ دهید