مجموعه تلویزیونی #گاندو پس از یک دوره استقرار جبهه هوای سرد بر رسانه ملی، توانست مخاطبانی را به خود جلب کند. آگاهی امثال ما از برنامه‌های غیرخبری تلویزیون به جبر گرفتاری‌های متعارف، با واسطه اطرافیان به ویژه خانواده محترم صورت می‌بندد و گاه توصیه و تشویق‌های این عزیزان، ما را هم به پای تماشای یک برنامه می‌نشاند. تماشای پنج قسمت پایانی مجموعه تلویزیونی #گاندو بر همین اساس صورت گرفت.

سخن گفتن سنجیده و روش‌مند در باره جنبه‌های فنی و هنری و سیاسی این مجموعه را باید به اهل آن وانهاد، ولی هر تماشاگری همان طور که حق دارد برداشت خاص خود را از هر اثر هنری داشته باشد، این حق را هم دارد که با رعایت ارزش‌ها و هنجارها، برداشت خود در معرض داوری دیگران هم بگذارد. نوشتن این چند سطر بر همین اساس صورت گرفته است.

به تصویر کشاندن صحنه‌هایی از کینه‌توزی #امریکای ستمگر نسبت به مردم خوب و نحیب ما، آفتابی کردن بخشی اندک از مجاهدت‌ها و جان‌فشانی‌های جوانانی نیک‌سیرت و کم‌ادعا اما پرتوان و سینه‌ستبر و سرفراز که هیچ سودایی جز به دست آوردن خشنودی خدای خوب خود ندارند، یادآوری جنگ قدرت نهفته در کشورمان در دوران کنونی، و نشان دادن نقطه‌های آسیب‌پذیر نظام مقدس‌مان بخشی از جاذبه‌های این مجموعه بود. در همین جا باید از همه کسانی که توانستند این همه زیبایی را به تصویر بکشند سپاسگزاری کرد. اما این‌ها همه پیام‌های این مجموعه نبود.

این مجموعه در اوج متوجه ساختن ذهن و دل مخاطب به زشتی‌های نظام سلطه امریکایی نشان داد که درک و فهم دست‌اندرکاران تلویزیون از مبارزه با #امریکا چیزی جز یک ابزار برای عقده‌گشایی جناحی با رقیب سیاسی خود نیست. این مجموعه به زیبایی تمام به ما نشان داد که افق نگاه دست‌اندرکاران تلویزیون ما در استکبارستیزی همین است که بتوانند در آن بهانه‌ای برای ادامه راه ناصواب چهارده سال اخیر خود بیابند، این مجموعه این قصه پر غصه را برای ما روایت کرد که چگونه همه ارزش‌های بنیادی انقلاب و نظام وقتی به دست جماعتی که چفیه‌های خود را از ایام #دفاع_مقدس یه یادگار ندارند بلکه آن را از برخی مغازه‌های میدان انقلاب و یا پاساژ قدس قم خریداری کرده‌اند بیافتد تا کجا آن را به ابتذال می‌کشاند، این مجموعه نشان داد که مانع اصلی در مسیر زنده ماندن شعارهای اصلی انقلاب کجاست.

ما اکنون در اوج رویارویی نظام مقدس‌مان با نظام سلطه امریکایی هستیم. ضدیت یک ایرانی با چهره پلشت ستمگرانه #امریکا بسیار فراتر از جریان‌های سیاسی فعال در داخل کشور است و قلمرویی گسترده‌تر از باورمندان به انقلاب دارد. بنده حتی این اعتراف زیرکانه کارگردان را که جوانان استکبارستیز ما هر چند در جَلوت باید به حکم مافوق خود در برابر یک جریان سیاسی دیگر بایستند اما در خلوت خود متعلق به «فضایی سبز» هستند قبول ندارم. امریکاستیزی با درجات مختلفی که دارد، یک حس عمومی بیشتر ایرانیان است.

هیچ دور از ذهن نیست که بسیاری از خانواده‌های ایرانی مانند خانواده کوچک ما به هنگام پخش صحنه دستگیری مایکل که نماد به زانو درآمدن امریکا در برابر اراده ایرانی مسلمان است فضای خانه خود را با فریاد تکبیر و هورای شوق پر کرده باشند. برای تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران تلویزیون ما اکنون نوبت فروکاستن ضدیت با امریکا به یک نزاع سیاسی و به ابتذال کشاندن آن بود و این مجموعه از طریق منفعل نشان دادن دستگاه دیپلماسی کشور که بارها رهبری نظام آن را با وجود پاره‌ای کاستی‌ها ستوده است، کوشید حس پاک امریکاستیزی ایرانیان را برباید و آن را از دل بزداید و به انصاف باید حکم کرد که برای این هدف پایین، همه کوشش خود را به کار بست.

اگر راه انصاف پیموده می‌شد اکنون در بحبوبه مبارزه مردم ما با امریکا و برای برافراشته نگاه داشتن این پرچم، سزاوار بود مجموعه‌ای به نام مایکل ابراهیمیان ساخته می‌شد.

دیدگاه‌ها

  1. محمد

    اتفاقا این تحلیل جناحی بود

    این ک عده ای در این کشور در سالهای اخیر مرعوب امریکا بوده اند
    و کشور را ب وعده های امریکا ب لبه پرتگاه کشانده اند
    امری واضح است و فقط احتیاج دارد عینک جناحی را از چشممان برداریم تا ببینیم

پاسخ دهید