در روزگار جوانی برای یک سفر تبلیغی به روستاهای اطراف نورآبادِ ممسنی از شهرهای استان فارس رفته بودم. یک شب پس از برنامهٔ سخنرانی و سینهزنی، با گروهی از اهالی محل در منزلِ «آقا سید»، میزبانمان نشسته بودیم. در لابلای گفتگوها و وقتی در بارهٔ اهمیّت آگاهی از احکام شرعی حرف میزدم، این حکم شرعی از دهن من پرید که «اگر مادرزنِ کسی به بچهٔ او شیر بدهد، رابطهٔ ازدواج او با زنشاش باطل شده و آنها به هم حرامِ ابدی میشوند.» بعد از این جمله، یکی دو نفر از میان اهالی بلند شدند و رفتند ولی پس از چند دقیقه با یک جمع هفتهشتنفره برگشتند. نگاهشان غیر طبیعی بود. بعد از خوشوبش اولیّه، یکی از میان آنها که گویا خیلی مورد احترامِ دیگران بود، از من خواست که آن مسئلهٔ شرعی را دوباره تکرار کنم. من هم که یک لحظه احساس کردم علامهٔ دهر هستم و معلومی را برای خلقالله مکشوف کردهام، آن حکم را با صدای بلند بازگو کردم.
مسئله را که دوباره گفتم از کنجکاوی نگاه اهالی ترسیدم. اضطراب را در چهرهٔ همه و در کلام آن بندهخدا دیدم که گفت: «حالا ما چه کار باید بکنیم؟ در این روستا، تقریباً همهٔ مادربزرگها به بچههای دخترِ خود شیر میدهند.» یک لحظه متوّجه خرابی اوضاع شدم. مانده بودم چهکار بکنم و چه جوابی بدهم؛ با مِنّومِن گفتم البته چندین شرط دارد و به این سادگیها هم نیست. آن بنده خدا با ذوق پرسید چه شرایطی؟ ترسیدم اوضاع را خرابتر کنم، به همین دلیل گفتم من نمیدانم؛ شما هم دنبالش را نگیرید و کنکاش نکنید، فقط میدانم شرایطاش زیاد است و آنچه اینجا اتّفاق افتاده آن شرایط را ندارد؛ ولی از این به بعد، بگویید مادربزرگها بچههای دخترشان را شیر ندهند. آنها قانع نشدند و هنوز میشد نگرانی را در صورتشان دید؛ ولی من هم دیگر دوست نداشتم نشان دهم که علامه دهر هستم.
در چند روزی که پس از آن شب در روستا بودم، تا بحث از شیردهی مطرح میشد از دنبالهدارشدنش فرار میکردم. دههٔ اوّل محرّم تمام شد و من به شیراز آمدم. آنجا قرار بود نهار میهمان امام جمعهٔ محترم باشیم؛ بعد از نماز ظهر و عصر خودم را به آیتالله حائری (رحمةالله علیه) امامجمعهٔ وقت رساندم و ماجرا را ریز به ریز برایش گفتم. از واکنش من خوشش آمد و گفت: «احکام شرعی برای تنظیم روابط اجتماعی و آسایش مردماند؛ به اسمِ رساله زندگی مردم را مختل نکنید.» این جملهٔ خدا بیامرز آقای حائری کمی خیال من را آسوده کرد.
حالا آقای حائری از دنیا رفته و نیست که ببیند چگونه تلویزیونِ جمهوری اسلامی، «بدون توقّف» دارد تعدد زوجات و هَوو داری را تبلیغ میکند. در سریالاش «خانمبزرگ» خودش میرود و سرِ دخترش هَوو میآورد و در برنامهٔ دیگرش، آقای حجةالاسلام قاسمیانِ خوشصدا، از مزایای تعدّد زوجات میگوید. کاش کسی به اینها بگوید بر اساس کدام پشتوانهٔ علمی فکر میکنید که تعدّد زوجات بحران ازدواج را حل میکند؟ اساساً شما به فکر حلّ کدام بحرانید؟! ؛ بحران جنسی یا بحران بیسرپرستیِ دخترانِ پا به سن گذاشته؟!
گیریم تعدّد زوجات از نظر فقه مباح باشد؛ ولی مگر مسئلهٔ الان ما حکمِ فقهی تعدّد زوجات است؟ مگر هر امرِ مباحی را باید جار زد و برای گسترشش برنامهٔ تلویزیونی ساخت؟! هَوو در جامعهٔ ما مفهوم نچسبی است و پر است از رنگ و لعاب منفی، چرا با حلوا حلوا کردنش وجدان عمومی را خراش میدهید. «مصلحت» از مهمترین مؤلفههای فقه شیعه است؛ مصلحت نیست که به نام تبلیغ یک امرِ مباحِ فقهی نظم عمومی جامعه را به هم بزنید.