به هر ضرب و زوری که بود، بالاخره پای خانمها به ورزشگاه آزادی باز شد و آنها هم توانستند مسابقهی فوتبال ایران و کامبوج را تماشا کنند. اگر چه معصومه ابتکار گفته است که این رخداد نتیجهی «تلاشهای دولت است و فشارهای خارجی تأثیر ناچیزی داشته است» ولی ما و ایشان بهتر میدانیم که اگر کار به ترساندنهای فیفا نمیکشید، از تلاشهای دولت هم خبری نبود. به هر حال، زنان تماشاگر فوتبال این را خوب فهمیده بودند که بعد پایان مسابقه، برای جانی اینفانتینو دست زدند و برای فیفا هورا کشیدند. این که زنان احساس کنند کس و یا کسانی خارج از کشور برای ورود آنان به ورزشگاه با مسئولان کشورشان چانه زنده اند و با تشویق و تهدید راضیشان کردهاند که اجازه بدهید خانمها هم فوتبال را در ورزشگاه تماشا کنند به معنای لگد مال شدن امید اجتماعی در جامعه است. اگر این فکر در ذهن بخشی از جامعه ریشه بدواند که برای رسیدن به مطالبههای ریز و درشت، راهی جز دخالت نهادهای بینالمللی نیست، کِششِ جامعه و ساختار قدرت در نظرشان کم میشود و برای رسیدن به هر خواستهی ریز و درشتی چشم به دیگران خواهند داشت.
دوم
شاید مهمترین نتیجهی ورود زنان به ورزشگاه آزادی رفع یک ممنوعیّت چندین ساله باشد و الا احتمالا هم دختران فهمیدند تماشای فوتبال آش دهنسوزی نیست و هم دلواپسها متوجّه شدند که اگر خانمها به ورزشگاه بروند و فوتبال ببینند، هیچ کجای آسمان به زمین نمیافتد. حالا خوب است بین خودمان و خدا بنشینیم و حساب کنیم ببینیم چند مسئله از این دست داریم که جامعه را درگیر خود کرده است. مسئلههایی که خیلی ساده میتوانند حل بشوند؛ بی آنکه پای مراجع تقلید و احساسات مذهبی مردم را به میان بیاوریم؛ بی آنکه نیاز باشد این همه به یکدیگر چنگ بزنیم.
حسنزاده
اگر همه مردم حرام زاده هم باشند اسمان به زمین نمی آید