دیشب فرصتی دست داد تا به همراه شماری از دوستان، به عیادت جنابِ استاد رضا بابایی برویم. خدا را شکر، هم‌چنان شیرین و نغز سخن می‌گفت. نزدیک سی و پنج سال است که با جناب ایشان افتخار دوستی و آشنایی دارم. از همان روزهایی که هر دوی‌مان در مدرسه‌ی حقّانی(منتظریّه) درس می‌خواندیم و حجره داشتیم. سلامت نفس و خُلق و خوی مهربانش همواره به چشم می‌آمد. از همان روزها در آموختن و خواندن جدّی بود. با این حال، علم و فرزانگی هیچ‌وقت فروتنی و بی‌پیرایگی را از ایشان نگرفته است. بابایی نیاز جامعه‌ی ماست؛ از آن دسته آدم‌هایی که فقط خودشان جای خودشان را پر می‌کنند. او باید هم‌چنان بنویسد و سخن بگوید؛ بیماری از ایشان دور باد و تن‌درستی میهمان جان‌ِ شیرین‌شان.

دیدگاه‌ها

  1. مجید

    بیماری استاد بسیار برایمان تلخ بود و ناگوار
    بدان امید که بزودی ایشان را سلامت ببینیم