به پیشنهاد برخی از دوستان، بنا دارم در تعطیلات نوروزی، ده کتاب دوستداشتنی خود را در اینجا معرفی کنم. این نوبت، بهتر دیدم کتاب «عشق سیّال، در ناپایداری پیوندهای انسانی» نوشتهی زیگمونت باومن و ترجمهی عرفان ثابتی را معرفی کنم.
در این کتاب، باومن عشق و مرگ را مشابه هم میداند. آنها هیچ تاریخ خاصی ندارند و رویدادهایی در زندگی انسان هستند. رویدادی جداگانه که با دیگر رویدادهای مشابه پیوندی ندارند. نمی توان از سلطهی آنها فرار کرد. آنها در زمان مقرر هجوم میآورند و ما نمیتوانیم به زمان آن پی ببریم. آنها ما را غافلگیر میکنند: «عشق و مرگ در بحبوحهی دلمشغولیهای روزمرهی شما از نیستی ظهور خواهند کرد. مسلما از هیچ کاری کوتاهی نمیکنیم تا به علت آنها پی ببریم و سعی میکنیم مقدمات آن ها را بشناسیم» (باومن، ۱۳۸۴:۲۳)
خویشاوندی سببی برخلاف خویشاوندی نسبی زاییده ی انتخاب است و برای این که زنده بماند و از هم نپاشد «سعی و کوشش روزانه را می طلبد. برای ساکنان جهان سیال مدرنی که از هر چیز محکم و بادوامی بیزارند این امر بسیار دشوار است.»