به روایت اناجیلِ هم‌نوا، فریسیانِ یهود (آموزگاران و مدافعان سرسختِ شریعت) قدم به قدم عیسی را دنبال می‌کردند و رفتارش را با آنچه از تورات می‌فهمیدند، می‌سنجیدند تا مطمئن شوند عیسی به شریعت پای‌بند است. هر چه او می‌گفت «نیامده است تا نقض کند، بلکه تا کامل کند» کسی باورش نمی‌شد. گویی در رفتار عیسی چیزی بود که این جماعت متعصّب را آشفته می‌کرد. وقتی که عیسی در روز شبات(شنبه) کوران و بیماران مادرزاد را شفا می‌بخشید، فریسیان در اعجاز کار او نمی‌ماندند و درشگفت نمی‌شدند که او چه نیرویی دارد که می‌تواند فلج را شفا دهد، بلکه دل‌آشوب آن می‌شدند که چرا عیسی حکم خدا مبنی بر حُرمت روز شنبه را شکسته و «کار» می‌کند. آنان شفای بیماران مادرزاد را نمی‌دیدند ولی نقضِ فرمانِ شبات را می‌دیدند.

فقه‌گرایی ما، آدمی را یاد روایت بالا می‌اندازد. گاهی یک تفسیر فقهی، ما را از واقعیّت دور می‌کند و اجازه نمی‌دهد که عنصر «مصلحت» را در فقه ببینیم. گاهی بهانه‌ی حفظ چیزی که حُکم می‌دانیم سبب می‌شود برخی هر مصلحتی را نفی کرده و هر اخلاقی را زیر پا بنهند. راه دوری نمی‌روم، همین چند روز پیش که در حادثه‌ی تروریستی و تلخ اهواز، سربازی فداکار خود را سپر جان دخترک کرده بود، برخی‌ها اعجاز «نجات جان دختر» را ندیدند ولی سرِ بدون روسری دخترک را دیدند و آن را بهانه کردند که به سربازِ انسان‌دوستِ کشورمان بتازند.

پاسخ دهید