بخشی از جامعهی ما امروز را به مناسبت سالروز ازدواج حضرت علی و فاطمه علیهماالسلام جشن گرفتهاند. مناسبتی که تا چندی پیش کسی از آن خبر نداشت. روزهایی دیگری نیز در تقویم ما ایرانیها وجود دارد که اینگونهاند؛ یعنی دینیبودنشان تازه برجسته شده است. لیلةالرغائب، دحوالارض، وفات حضرت امّالبنین، شهادت حضرت حمزه، میلاد حضرت علیاکبر، و … تا چند سال پیش یا از اساس نبود و یا به این پُررنگی نبود.
این نشان میدهد که تقویم ما ایرانیها نسبت به گذشته، دینیتر شده است و مناسبتهای دینی بیشتری در تقویم ما به وجود آمدهاند. این وضعیّت را به استناد به سوگواریها و تا اندازهای، جشنهای مذهبی نیز میتوان دریافت. برای نمونه در دهههای چهل و پنجاه خورشیدی ایرانیها، به نسبت دههی هفتاد و هشتاد، در مناسبتهای دینی کمتری سوگواری میکردند و یا آئینهای جشن داشتند.
وضع دینی شدن مکانها نیز تا اندازهای اینگونه است. به این معنا که در دهههای اخیر، مکانهای بیشتری دینی و مقدس شدهاند. به گونهای که بر اساس اعلام رسمی برخی نهادها و مطالعات میدانی امامزادههای ایران در سه دههی گذشته، هفت برابر شدهاند. مکانهای مقدس پیشین نیز از چگالی بیشتری در قدسیّت برخوردار شده و گاه تکثیر شدهاند. برای نمونه، مسجد جمکران، نسبت به چند دهه پیش، شکوه چشمگیری یافته و بیشتر مورد توجّه مردم قرار گرفته است و در عین حال، نمونههای تازهای یافته است؛ از جمله مسجد مقدس محدّثین بابل.
دینیتر شدن زمان و مکان در ایران، خیلیها را خوشحال کرده است و آن را نشانهای بر دینیتر شدن جامعهی ایران دانستهاند. اینان با استناد به افزایش تعداد هیئتهای سوگواری و مسجدها و نیز افرایش شمار اعتکافکنندگان، زیارتکنندگان، و نیز مشارککنندگان در سوگواری نتیجه میگیرند که جامعهی ایران رو به دینیتر شدن دارد.
بدون آنکه این پدیدهها را فاقد اعتبار بدانم و یا این معنای از دینی شدن را به چالش بکشم، معتقدم که هیچ دادهی معتبری وجود ندارد که نشان دهد کیفیّت دینداری نیز در جامعهی ایران به همین میزان رشد داشته و رو به دینیتر شدن دارد. آماری که از رفتارهای فراگیر غیردینی و غیراخلاقی به گوش میرسد، و یا مشاهدههای آدمهای جاافتادهی که میتوانند چند دهه را با هم مقایسه کنند، نشان میدهد وضع، چندان خوب نیست و یا دستکم، اخلاق و کیّفیت دینداری در جامعهی ایران به خوبی دینی شدن زمان و مکان و در کلّ، رشد دینداری کمّی نیست.