«زنگهای خطر فروپاشی خانوداه به صدا در آمده است. زیبنده جمهوری اسلامی نیست که شاهد این همه آسیب در خانواده باشد.»
این مطلب را آیت الله اعرافی رییس حوزههای علمیه کشور و امام جمعه قم در خطبههای نماز جمعه روز قدس ابراز داشت. در باره این مطلب نکاتی قابل ذکر است:
۱. اگر این سخنان را فرد دیگری زده بود، احتمالا متهم به سیاه نمایی میشد، چرا که مدلول التزامی آن چیزی جز شکست و ناکامی جمهوری اسلامی در سیاستها و عملکردش نسبت به بنیادیترین نهاد اجتماعی بشری یعنی خانواده ظرف چهل سال اخیر نیست.
۲. چرایی تضعیف و خطر فروپاشی خانواده پاسخهای عمیقتری از آنچه معمولا اغلب روحانیون و انقلابیون ما تصور میکنند دارد و این عامل در پس بسیاری از معضلات و تحولات منفی و البته اغلب ناگزیر پس از انقلاب قرار دارد و آن چیزی جز نقش مدرنیته در تحولات یک قرن و به خصوص چند دهه اخیر نیست. چیزی که به دلیل ضعف غرب شناسی و نگاه سطحی ایدئولوگها و کانونهای فکری انقلاب اسلامی به مقوله مدرنیته اغلب مخفی مانده است.
۳. روحانیون و حوزههای ما به دلیل الزامات حکمرانی در دوران مدرن و نیز فشار مقتضیات منحط زمانه – که فهم حوزه انقلابی و اسلام شناسی معاصر از آن به مثابه مقتضیاتی متعالی و تکاملی است! – ظرف چند دهه اخیر بعضا دست به تغییر گفتمانها و شیفتهای پارادایمی زدند که اکنون نتایج و پیامدهای آن برای همگان در حال آشکار شدن است تا جایی که رییس محترم حوزههای علمیه را وادار به اعتراف به یک از نتایج سهمگین آن – خطر فروپاشی خانواده – کرده است.
اغلب میدانیم که قبل از قیام پانزده خرداد سال ۴۲، در سال ۴۱ روحانیت به طور یک پارچه خروشی فتوایی علیه شاه داشتند. مضمون اصلی این فتاوا خلاف مسلّم شرع دانستن لایحهایبود که شاه به مجلس برای قانونی کردن شرکت زنان در انتخابات برای رای دادن – و نه کاندیدا شدن – ارائه کرده بود. و در همان موقع چهار تن از روحانیون برجسته حوزه تحت اشراف یکی از مراجع عظام تقلید کنونی کتابی با عنوان «زن و انتخابات» نوشته و حرمت شرکت زنان در انتخابات را برای رای دادن با مبانی کتاب و سنت، مدلّل کردند اما همه دیدیم که با شروع انقلاب اسلامی تغییر گفتمان و شیفت پارادایمی از «زن سنتی خانه دار همپای شوهر و فرزندان» به «زن مدرن همدوش با مردان در عرصههای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی» آغاز شد و امروز تا آنجا پیش رفته است که نه تنها شرکت زنان در انتخابات مجاز و مستحب شده بلکه عضویت زنان در شوراها و نماینده مجلس و وزیر شدن به امری کاملا عادی و مقبول در گفتمان حوزهها و سنتیهای انقلابی تبدیل شده است.
و نکته عجیب این است که التفات نداریم اگر امروز خانواده در حال فروپاشیدن است نتیجه همان تفسیر احکام فقه بر اساس مقتضیات زمان است و فکر میکنیم لابد دستهاییدر کار بوده و عواملی نفوذی در نهادهایی لانه کرده بودهاندکه خانواده را درمعرض فروپاشی قرار دادهاندو الا ما که ظرف این چهل سال جز برنامههای حکیمانه و خردمندانه و سنجیده و با همه کارشناسان مشورت کرده و پخته چیز دیگری نداشته ایم! و از همین رو ذرهایهم نمیخواهیم رویههای چهل سال اخیر را در هیچ زمینهایباز خوانی کنیم!
البته بنده با این شیفتهای پارادایمی – بر اساس اضطرارات و الزامات منحط و قهار زمانه – مخالف نیستم و با التقاط بین سنت و مدرنیته در هر موردی که ایستادگی در برابر یک الزام و فشار امر مدرن منجر به مفسده بیشتری از عمل به یک سنت شود، موافقم اما به شدت با این ایده که ما اکنون در حال حرکت به سوی تحقق اسلام ناب هستیم و میخواهیم تا آستانه تمدن و جامعه تراز دین پیش برویم، مخالفم و آن را ناشی از برخی سوء تفاهمهای اسلام شناسی معاصر میدانم.
به ریاست حوزههای عملیه پیشنهاد میکنم دو واحد درس عصر غیبت شناسی (بر اساس کتاب غیبت طوسی و نعمانی) و دو واحد هم درس تجدد و زمانه شناسی (بر اساس آثار شهید آوینی) به دروس حوزههای علمیه اضافه کنند که نتیجه آن رسیدن به نگاهی واقع بینانهتر در امر حکمرانی خواهد بود و حوزویان انقلابی ما در کنار تلاشهای مستمر خود برای تداوم جمهوری اسلامی، اندکی هم به اضطرار انسان و بشریت در عصر غیبت و روزگار عمیقا منحط مدرن خواهند اندیشید و احساس نیازشان به ظهور منجی جهان و انسان به سطح شایسته یک شیعه علوی و مهدوی خواهد رسید!