کیهان و حلقه نیویورک

پس از انقلاب حلقه‌های متعدد فکری و سیاسی در جمهوری اسلامی شکل گرفت که گاه بر آنها عنوان حلقه داده شد و گاه داده نشد.
دو حلقه مشهور و موثر از این حلقه‌ها یکی حلقه کیان با محوریت نشریه کیان و ترویج آرای دکتر سروش و جریان روشنفکری دینی بود و دیگری حلقه نیویورک با محوریت آقایان کمال و صادق خرازی و محمد جواد ظریف.

فعالیت حلقه نیویورک به اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد در دولت مرحوم هاشمی و وزارت خارجه دکتر ولایتی بر می‌گردد.
این حلقه با استقرار در دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل نقش به سزایی در ترویج تئوری گفتگو و مذاکره با آمریکا و تنش زدایی ایدئولوژیک بین ایران و آمریکا داشت و به نظرم ثمره نهایی تلاشهای این حلقه در ماجرای برجام به بار نشست. البته حلقه نیویورک در سالهای بعد تا ۸۲ تحولاتی را پشت سر گذاشت و آقایان ناصری و موسویان و… به آن اضافه شدند و از نقش خرازی‌ها کاسته شد و ایده گفتگو و تعامل با آمریکا قوت گرفت.

در سال ۷۱ توفیق دیدار با آقای دکتر کمال خرازی نصیب بنده شد البته در تهران و نه نیویورک.

روزنامه کیهان که در دوران مدیریتم خط عدم سازش و گفتگو با آمریکا را دنبال می‌کرد، طبیعی بود که به فعالیت‌های این حلقه حساس باشد و بعضا مطالبی را در انتقاد از آن منتشر کند. و البته از جمله انتقادات مطرح شده بکار گیری غیر قانونی آقای ظریف (به دلیل عدم خدمت سربازی) در دفتر نمایندگی ایران در نیویورک بود.

انتشار این مطالب منجر به شکایت بردن جناب خرازی به دفتر رهبری شد و بعد توصیه دفتر به کیهان که نشستی با آقای خرازی گذاشته شود و از نزدیک تبادل آراء شود.

این جلسه با حضور کمال خرازی و بنده به عنوان مدیر مسئول و آقایان معلی (عضو شورای سردبیری کیهان) رحیم پور ازغدی (از مشاوران و نویسندگان کیهان) احمد پورنجاتی (از معتمدین دفتر رهبری) در موسسه کیهان برگزار شد و گفتگوهایی رد و بدل شد.

نکته قابل توجه در جمع بندی بحثها این بود که جناب خرازی به بنده و جمع توصیه کردند که لازم است دیداری از نیویورک و آمربکا داشته باشیم.
پرسیدیم: ربط این توصیه با مذاکرات امروز ما چیست؟ ایشان لبخندی زد و سری تکان داد و گفت: توصیه می‌کنم دیداری داشته باشید، بد نیست.

البته در همان جلسه حدس زدیم که مقصود جناب خرازی از این توصیه و دعوت چیست.
مقصود به طور واضح این بود که دیدار از نیویورک و آمریکا می‌تواند به تعدیل مواضع شما نسبت به آمریکا منجر شود و طبعا دیگر این قدر از سیاست خارجی هاشمی و ولایتی انتقاد نخواهید کرد.

بعدا معلوم شد یکی از فعالیت‌های حلقه نیویورک دعوت از برخی چهره‌های سیاسی و عناصر موثر به خصوص برخی عناصر رادیکال به آمریکا و تور نیویورک گردی برای تعدیل مواضع ضد آمریکایی بوده و البته توفیقاتی هم در این عرصه کسب کرده اند.

آقای نادر طالب زاده نیز بعدا برای من تعریف کرد که وقتی برای ساخت مستند ساعت ۲۵ (با مضمون انعکاس فقر و بی‌خانمانی در جامعه آمریکا) به آمریکا رفته بود، برای استمداد و طلب همکاری به دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل مراجعه می‌کند و وقتی درخواستش را مطرح می‌کند، یکی از کارمندان ارشد دفتر و عضو حلقه نیویورک، پرده پنجره‌ایرا که در منطقه منهتن نیویورک باز می‌شد بالا می‌زند و به طالب زاده می‌گوید: «برجها را می‌بینی؟ بیا از عقل در جامعه آمریکا فیلم بساز و نه فقر»!

و او ظاهرا نمی‌دانست که طالب زاده بزرگ شده در آمریکاست و کمبودی در برج بینی و زرق و برق تمدن غربی و آمریکایی ندارد و این برخی ندید بدیدهای سیاسی بودند که با سفر به نیویورک و چرخ زدن در منهتن و برخی دیگر از مناطق پر زرق و برق دیگر (و البته نه منطقه فقیر و خشونت زده هارلم)، افسون می‌شدند و در برگشت از آمریکا به عقلانیت مورد نظر حلقه نیویورک می‌رسیدند.

در هر صورت برخی کارهای سنجیده و فکر شده در دهه شصت و هفتاد در جمهوری اسلامی خوب! به بار نشست که از جمله آنها فعالیت حلقه نیویورک بود و اعضای حلقه همچنان از معتمدین و فعالان سیاست خارجی نظام هستند.

پاسخ دهید