وقتی هنوز نوجوان بودم تصمیم به تدریس گرفتم؛
حدودا ۱۶ ساله بودم؛
بدون دنگوفنگهای امروزی یک اطلاعیه تهیه کرده و اعلان درس نمودم؛
هنوز امکان تدریس آزاد کمابیش وجود داشت؛
به قول مردم کوچه و بازار، چون «دست زیاد بود» جبراً باید خودم را میکشتم تا بتوانم یک درس ایدهآل ارائه كنم؛
بهترین آزمون هم همین بود؛
اگر یک روز ناموفق درس میگفتم فردا درسم تعطیل میشد‼️
همهی اساتید کم و بیش همین حال را داشتند؛
یادش بهخیر؛
چه نشاطی بود و همین تدریس چه انگیزهای برای ادامهی کار میداد؛
آرامآرام بساط تدریس آزاد در پایههای مقدماتی برچیده شد و آن نشاط هم رفت؛
به گمان من یکی از بزرگترین اشتباهات مدیران معزز حوزه در این سالها پافشاری بر این روش غلط(برچیدن دروس آزاد) بود؛
مدعی نیستم آن دروس بیآفت بودند؛
اما راه حل، برچیدن اصل دروس آزاد نبود؛
بدون شک نیمی از پیشرفت طلاب مستعد جوان، مرهون باز شدن قفل تدریس است؛
مدیر محترم حوزه نیز چند بار همین نظر را تأييد فرمودند؛
اما عملاً راه اسلاف خود را پیمودند…
صد تأسف.