خانه‌ی عنکبوت

فرض کنید دو معمار می‌خواهند دو خانه بسازند اما کارگری در دسترس ندارند؛

یکی بهترین مصالح ساختمانی را تهیه کرده آن‌گاه چند نفر را از سر راه پیدا نموده بدون آن‌که آنان هیچ آگاهی از ساختمان‌سازی داشته باشند به کار می‌گمارد؛

دیگری چند نفر را استخدام نموده، جعبه‌ی ابزار در اختیارشان می‌گذارد و مدتی با آموزش آنان مرتبا وادارشان می‌کند که کارهای مختلف بنائی را تکرار کنند.

در این میان یک آدم ناشی هر دو را تماشا می‌کند؛

او ممکن است از معمار اول خوشش بیاید؛

چون فوراً مشغول به ساختن منزل مورد نیاز شده؛

و معمار دوم را به سخره بگیرد که کارگرانش را بیهوده به ساختن و خراب کردن دیوار و بازی با آلات کار گمارده و به امور بی‌فایده وادارشان کرده؛

سالی می‌گذرد؛

اولی چیزی ساخته مانند «خانه‌ی عنکبوت»؛

و دومی بنائی رفیع و مستحکم برپا کرده است.

حکایت درس خارج رفتن ما طلاب است؛

با درس رفتنمان مرتبا در حال آموختن فن اجتهاد هستیم؛

درس مطلوب برای ما درسی است که هر روز مجبورمان کند به کتب اصحاب (خصوصا قدماء) سر بزنیم، نصوص روائی را ببینیم و با کتاب‌هایی نظیر ملاذ الأخيار و روضة المتقين خو بگیریم؛

ما تا چند سال مشغول آموختنیم و پس از آن به پژوهش خواهیم پرداخت؛

اگر مرحله‌ی اول را به خوبی نگذرانیم نتیجه‌ی پژوهش‌های بعدیمان خانه‌ی عنکبوت خواهد شد؛

نگران مسخره کردن های دیگران نباشید.

#إن_أوهن_البيوت_لبيت_العنكبوت