- غلبه ایرانی بودن سند بر رویکرد تمدنی آن
تمدن نتیجه انباشت توسعهیافتگی و پیشرفت است و این سند از این نظر که بیش از آن که برنامهای برای تمدن باشد برنامهای برای پیشرفت است و تا حد زیادی از کلیات فاصله گرفته و ناظر به زمان و مکان نوشته شده بسیار خوب است، اما چطور میتوان انتظار داشت که یک برنامه ایرانی گسسته از امت اسلامی و بیتوجهی به آن ما را به تمدن نوین اسلامی نزدیک کند؟ چارهاندیشی برای توسعهیافتگی ایران چگونه ما را به تمدن نوین اسلامی نزدیک میکند؟ اگر براستی غایت این سند حرکت به سوی تمدن نوین اسلامی است، چه درکی از این تمدن و ویژگیها و بایستگیهای حرکت به سمت آن در این سند به چشم میخورد؟ شگفتآور است که در این سند حتی یک بار واژه»امت» و «امت اسلامی» به کار نرفته و نگاه فرامرزی آن تنها معطوف به منطقه و قاره آسیا و فضای جهانی است. در بندهای ۵۴ و ۵۵ این سند تعابیری مانند مسلمانان و جهان اسلام دلالتی رقیق و ضمنی در این زمینه دارد ولی به هیچ وجه برای اثبات جهتگیری سند به سوی تمدن نوین اسلامی بسنده نیست. سند به رغم ادعای حرکت به سوی تمدن نوین اسلامی هیچ نگاهی به امت اسلامی ندارد و بازگشتی آشکار به قلمرو ایران و چشم پوشیدن از امت اسلامی دارد و عدول از تمدن اسلامی به یک تمدن با رنگ و بوی ایرانیت را هر چند مبتنی بر آموزههای اسلامی باشد، میتوان یک پسرفت به شمار آورد. بسنده کردن به شعار دست یافتن به تمدن نوین اسلامی و نداشتن موضعی روشن در باره فرایند آن و غفلت از منطق تعامل با امت اسلامی ما را به این تمدن نزدیک نخواهد کرد و بلکه حتی میتواند زمینهساز فاصله افتادن بین هویت ایرانی و امت اسلامی شود.
اگر قرار باشد این سند تنها به ایرانیت هر چند متأثر از آموزههای اسلام بیاندیشد میتوان این پرسش را مطرح کرد که این نگاه به پیشرفت ایران چه تفاوتی با آرزوهای تمدنی محمدرضا پهلوی دارد؟ ایرانیان همواره مردمانی تمدنساز بودهاند و لذا شعار حرکت به سوی تمدن از سوی حاکمان پیشین امری غریب نیست و این گونه نیست که تمدناندیشی از آوردههای انقلاب اسلامی باشد ولی پاسخ این پرسش که ما باید راه به سوی کدام تمدن ببریم پیش از پیروزی انقلاب و پس از آن به راستی تفاوتی بین زمین تا آسمان دارد تمدن مورد ادعای پیش از انقلاب سودایی جز زمین نداشت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایرانیان افق نگاه خود را به آسمان کشاندند. خاماندیشانه جهانبینی موسوم به ایرانی و آریایی را مبنای شعار تمدنی قرار دادن کجا و آموزههای قرآنی و نبوی و علوی را چراغ راه تمدن قرار دادن کجا؟ ادله آشکار سترون بودن ادعاها و شعارهای تمدنی پیش از انقلاب نیازی به ذکر ندارد، هر چند ضرورت بازخوانی دقیق و تحلیل آن در قالب رسالههای تحصیلی و پژوهشهای مستقل همچنان باقی است.
پاسخ این پرسش، بسیار مهم است که دستاندرکاران تدوین سند الگوی پایه که مدعی حرکت به سوی تمدن نوین اسلامی هستند تفاوت سند پیشنهادی خود را با ادعاهای محمدرضا پهلوی که مدعی حرکت به سوی یک تمدن بزرگ بود در چه چیزی میدانند؟ آیا اصولا زحمت یک بار مطالعه آن شعارها و ادعاها را به خود دادهاند؟ اصولا ارزیابی دست اندرکاران تدوین این سند از محتوای برنامههای توسعه عصر پهلوی چیست؟ شاید جالب باشد بدانیم که در آخرین برنامه اجرا شده پیش از پیروزی انقلاب اسلامی برنامه پنجم (۱۳۵۲ ـ ۱۳۵۶ ش.)، سه اصل برای دستیابی به اهداف نه گانه آن عبارت بود از: انضباط اجتماعی، روحیه امساک و صرفهجویی و مبارزه با تجملپرستی.
- نمونههایی از آرزوهای تمدنی پهلوی دوم
توجه به نمونههایی از سخنان محمدرضا پهلوی در باره ابعاد و ویژگیهای آرزوهای تمدنیاش از نظر کمک به تبیین تأملات پیشگفته و به رخ کشاندن ضرورت بازخوانی تاریخ میتواند سودمند باشد. این نمونهها کاملا اتفاقی و سریع و بدون مطالعه روشمند مجموعه اسناد و کتابهای مرتبط با این موضوع گزینش شدهاند و لذا الزاما مناسبترین شاهد مثال برای بحث ما نیستند:
ـــ ما نباید برای رسیدن بمنافع ملی بکسی باج بدهیم و یا منت کسی را بکشیم ، زیرا قدرت آنرا داریم که هرچه در نفع ملت است به آن عمل کنیم. (گزیده سخنان، ص ۸، ۱۰ اردیبهشت ۱۳۳۷)
ـــ خداوند بما همه چیز داده است : نه فقط ثروتهای زیرزمینی و روی زمینی فراوان نصیب ما کرده ، بلکه اصولا ملت ایران را خوب خلق فرموده است. ایرانی باطنا وطن پرست ، با هوش و شریف است و نفع و صلاح واقعی خود را خوب تشخیص میدهد. آنچه برای ما مهم است تأمین عظمت ایران و مقامی است که شایسته گذشته و تمدن تاریخ این کشور است. ما در میان همه طوفانهائی که دنیا را فرا گرفته میتوانیم محکم و مطمئن و با امید به آینده اصلاحاتی را که لازم است انجام دهیم ، بی آنکه احتیاجی به هیاهو یا هرج ومرج و یا سلب آزادی افراد داشته باشیم. (گزیده سخنان، ص ۱۱، ۳ آبان ۱۳۳۷)
ـــ در حفظ منافع ایران ما نه میتوانیم کوچکترین تردیدی داشته باشيم و نه میتوانیم اجازه دهیم که سایرین منافع ما را در نظر نگیرند یا احیانا پایمال کنند. اگر ممالک بزرگی که دارای نیروی بیشتری هستند بخواهند باتکاء این نیرو زور بگویند مسلماً عاقبت خوبی نخواهد داشت. (گزیده سخنان، ص ۱۱)
ـــ من بخوبی که دورنمای روشنی از مملکت میبینم که در آن ملتی آزاده ، مرفه ، خوشبخت و ثروتمند زندگی میکند. من مردمی را می بینم که پیشرفت سریع آنها سایر ملل را به تعجب انداخته است. (گزیده سخنان، ص ۱۷، ۳ آبان ۱۳۳۸)
ـــ اطمینان دارم که با توجهات الهی که شامل حال ملت ایران است هیچ مانع و رادعی، نمیتواند جلوی ترقی ما را بگیرد و هیچ سیاست و پیش آمدی ما را از راهی که در پیش داریم مانع نخواهد شد. در این راه همه شرکت خواهند دانست و از این لحاظ مقام و موقعیت هر کسی که بالاتر باشد به همان نسبت مسئولیت او بیشتر و سنگینتر خواهد بود و باید فعالیت زیادتری به خرج دهد. (گزیده سخنان، ص ۱۸، آبان ۱۳۳۸)
ـــ امروزه دیگر امپریالیسم و استثمار بمعنائی که سابقا وجود داشت از بین رفته و جزء خاطرات گذشته شده است و اکنون دنيا آخرين بقایای این استعمار را تشییع جنازه میکند. منتها باید با هشیاری تمام مراقب نوع جديد استعمار باشیم و مملکتمان را از آن حفظ کنیم. (گزیده سخنان، ص ۲۱، ۲۸ مرداد۱۳۴۰)
ـــ و ما ملت مستقلی هستیم که هیچگونه احساس حقارتی در مواجهه با خارجی نداریم ، و چون خودمان را با هر کشور و ملت دیگری از حیث حقوق مساوی میدانیم برای ما همکاری با ملل دیگر سهل و آسان است. (گزیده سخنان، ص ۲۴، نطق در کنگره امریکا، ۲۲ فروردین ۱۳۵۱)
ـــ در کشور ما اکنون ملتی کهن برای آنکه در عین حفظ سنن پرافتخار مدنی و فرهنگی چند هزار ساله خود کشور خویش را پای مترقی ترین و پیشرفته ترین ممالک دنیای کنونی برساند و از ترکیب دو عامل نو و کهن، جامعه ای سعادتمند براساس توازنی شایسته میان نیروهای معنوی و مادی پی ریزی کند دست بتلاشی وسیع و بیسابقه زده است. (گزیده سخنان، ص ۲۵ ، ۱۹ دی ۱۳۵۳)
ـــ هدفی که برای ملت خودم در نظر گرفته ام … هدفی نیست که نیل بدان برای ملت ایران با امکانات فراوان مادی و معنوی و با سرمایه سرشار روحی و اخلاقی این ملت ناممکن باشد. اگر چنین هدفی از حد متعارف بسیار فراتر می رود، به خاطر آن است که تلاش برای نیل به کمال مطلوبی کمتر از آن، اساسأ شایسته ملت ما نیست. (به سوی تمدن بزرگ، ۲۲۱)
ـــ و چرا نکوشیم تا به نوبه خود سازنده آن تمدن بزرگ فردا باشیم که می باید در آن بهترین عناصر تمدن های بشری با یک دیگر درآمیزند و چنین تمدنی را پاسخگوی راستین نیازی کند که دنیای نگران ما، آن را عمیقا احساس می کند؟ …. چرا کوشش نکنیم که در همین کشور و همین ملت در آغاز هرازة سوم قدم به صحنه «تمدن بزرگ» گذاشته شود؟ البته نیل به هدفی چنین بزرگ مستلزم ایمان بزرگ، اراده بزرگ، میهن پرستی بزرگ، آفرینندگی بزرگ و تلاش بزرگ است. ولی کدام یک از ما در این باره تردید داریم که ملت ایران می تواند پاسخگوی شایسته ای برای همه این نیازها باشد؟ ( به سوی تمدن بزرگ، ص ۲۲۲)