آسیب های غلبه عملگرایی بر مبناگروی

بر اساس آنچه بیان شد، اصلاح طلبان، قبل از تحکیم مبانی وارد عرصه عمل شدند و از ناحیه بی توجهی به بنیادهای فکری، به ویژه التزام به نیابت امام عصر(عج) جریان اصلاح طلبی، دچار ابهاماتی شد.
سه بحران اساسی در این خصوص :

بحران عملگرایی :جریان های سیاسی در کشور ما در قامت احزاب سیاسی فعالیت می کنند و حزب به دلیل عملگرا بودن، نیازمند به شفاف سازی مبانی، اصول ومواضع مبتنی بر اصول خود دارد. وقتی توده مردم می خواهند مطالبات خود را از طریق حزب پیگیری کنند و حزب با جهت دهی و تجمیع خواسته های مردم و انتقال آنها به بدنه قدرت و ورود در عرصه رقابت به دنبال کسب قدرت است در این صورت اصلاحات نمی تواند برای همیشه مبانی خود را پنهان و التزام فکری، اعتقادی و عملی خود به «ولایت فقیه» را مبهم بگذارد و صرفاً در عرصه «کارآمدی» و عملگرایی فعال باشد.
بحران انکار و مصادره : مشکل جدی ای که در این خصوص وجود دارد این است که مبانی و اصول جریان اصلاح طلبی با گفتمان رقیب خود، مشترک است و با عنایت به قرقگاه ها ، مفصل بندی ها ، انحصارگرایی ها و استقلال خواهی های گفتمانی، طبیعی است به تدریج تعلق جریان اصلاحات به خاستگاه های بنیادی اش انکار و مبانی اعتقادی و معرفتی آنها مصادره شود. ضعف تئوریک جریان اصلاح طلب، در این خصوص کاملاً مشهود است و همین نقطه ضعف، عامل به حاشیه راندن، حذف، رد صلاحیت توسط گفتمان رقیب بوده است
بحران بدیل سازی : رابطه مبهم میان مواضع سیاسی و عملکردها با مبانی و اصول به تدریج سبب گسست شد و این جریان را در عرصه عملگرایی محدود کرد . نتیجه قهری این انقطاع ، آن است که توجیهات متأخری برای مواضع سیاسی آنها ساخته و در جایگاه مبانی قرار گرفت. مخصوصاً با توجه به تکثر طیف ها و تشتت رویکردها، چنین بنیادسازی هایی دیده می شود.
در این صورت طبیعی است، پیش فرض های، پیش گفته برای اصلاحات ماهیت خود را از دست می دهند به طوری که دیگر فلسفه وجودی این جریان، اصلاح نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر نظام ولایت فقیه، تلقی نشود.
پیشنهاد، این یادداشت ها این است که اصلاح طلبان «بازشناسی» سرمایه های اعتقادی و بنیادهای معرفتی و اصول و ارزش های انقلاب اسلامی را در اولویت قرار داده و با «بازنگری» در آن، حسب شرایط امروز مبانی خود را » بازسازی» کنند .
ادامه دارد . . .

پاسخ دهید