این روزها به مناسبت سوگواری‌های محرّم سخنرانی‌های زیادی انجام می‌شود که به برکت رسانه‌های مختلف، می‌توان بسیاری از آن‌ها را شنید. بعضی‌شان بدک نیست؛ ولی بیش‌ترشان نان بیات‌اند در جعبه‌های نو! یعنی همان حرف‌های تکراری در قالب عنوان‌های فریبنده.

آن وقت‌ها که ما تازه طلبه شده بودیم، آقای شریعتی سبزواری برای ما کلاس آموزش منبر داشتند. یادم هست که می‌گفتند زور نزنید بین موضوع سخنرانی و ذکرِ مصیبتی که می‌خوانید، ربط و نسبت برقرار کنید. توصیه می‌کرد حرفتان را بزنید و بعد هم روضه‌تان را بخوانید، لازم نیست این دو به هم مربوط باشند. حالا کسی باید این توصیه را به منبری‌ها بکند، آقاجان حرفتان را بزنید! لازم نیست هر چیزی را به محرم و عاشورا نسبت بدهید و به سخنان و سیرهٔ امام‌حسین (ع) و اصحابش مستند کنید. از دموکراسی و آزادی بیان بگیرید تا برجام و مذاکره با آمریکا و اقتصاد مقاومتی و تحریم؛ هر کسی هر چه دلش می‌خواهد می‌گوید بعد هم به صحرای کربلا ربط‌اش می‌دهد. من مخالف عبرت‌آموزی از تاریخ نیستم؛ ولی تفسیر و تأویل‌های آبکی و زورکی می‌تواند اصالت هر حادثهٔ تاریخی را تهدید کند. آقای خزعلی خدابیامرز، یک وقتی سر کلاس منتخب‌التفاسیر، به عطاءالله مهاجرانی که آن زمان وزیر ارشاد بود، اعتراض کرد که چرا گفته است موسیقی با معنویّت سازگار است، بعد با همان لحن خاص‌اش گفت: «آقای وزیر! شراب می‌خوری بخور ولی لیوانش را روی قرآن نگذار.» حالا یکی باید به این سخنران‌ها بگوید هر نظری دارید بدهید، نظر خودتان است؛ ولی سرِ جدِّتان دست از سر عاشورا و محرم بردارید.

پاسخ دهید