رسالهٔ دکتریاش ناامیدم کرده بود. به او گفتم به دلیل ضعف در تحلیل و کپیبرداری زیاد، فعلاً امکانِ دفاع از آن را ندارید. به زور خودش را کنترل کرد و با تهصدایی از خشم گفت: استاد این سختگیریها را بگذارید … ⬿
بعد از مدتها تصمیم گرفتم یک سریال تلویزیونی را کامل ببینم. این شد که نشستم پای تلویزیون و مجموعهٔ گاندو را کامل دیدم؛ حتّی گاهی تکرارش را. گمان میکردم که تلویزیون این بار به احترام پاسداران امنیّت کشور هم که … ⬿
انتهای خیابان شهید صدوقی قم، درست روبروی دانشگاه مفید، فلکهای هست به نام «شیخ مفید». قمیها از سرِ بیحوصلگی یا هر چیز دیگر «شیخاش» را نمیگویند و به همان مفید قناعت میکنند. آنقدر میگویند فلکهٔ مفید که کمتر کسی فکر … ⬿
جایی که قانون دست آدم را نگیرد، چارهای نیست جز خواهش و التماس و البته تلاش برای یافتن پارتی. فرق نمیکند نانوایی سرِ کوچه باشد یا ادارهکل غلّه؛ مطب فلان دندانپزشک باشد یا دفتر وزیر بهداشت، هر جا که آدمی … ⬿
با مرکز اسلامی هامبورگ و مسجد معروفش آشنا هستم و چند باری هم به آنجا رفتهام. آنجا آدمهای پا به سن گذاشتهای آمد و شد میکردند که شهید بهشتی را به خوبی میشناختند. میگفتند او بهترین مدیر آن مجموعه بوده … ⬿
در خبرها آمده بود: «با دستور معاون آموزشی وزارت علوم، از این پس چاپ کاغذی پایاننامهها، رسالهها و گزارشهای درسی در همه مقاطع و رشتههای دانشگاهی ممنوع خواهد بود.» خبر خوب و خوشحالکنندهایست. مدّتها بود که کار ارزیابی پایاننامهها و … ⬿
دیتریش بنهوفر (۱۹۰۶_۱۹۴۵) یک الاهیدان مسیحی آلمانی است که توجّه ویژهای به اخلاق معطوف به واقعیّت دارد. در نگاه او تعالیم کلیسا در مورد بشارت الهى جداى از مسئولیتاش در پرداختن به معضلات انسان امروز و مبارزه با بىعدالتىها نیست. … ⬿
مخالفتهای این و آن اثری نداشت و برای من، در روی همان پاشنه میچرخید. چهارم تیرماه سال ۱۳۶۴ بود و برای ساعت پنج بعد از ظهر بلیط اتوبوس گرفته بودم. میخواستم بروم نجفآباد اصفهان و طلبه بشوم. آن زمان طلبه … ⬿
این روزها صدا وسیما دمبهساعت از بینندگان خود میخواهد آنهایی که صاحبخانه هستند به خاطر گرانی و تورّم، با مستأجران خود مدارا کنند و اجارهها را افزایش ندهند. این همان چیزی است که پیشتر از آن به تعلیم سنتی اخلاق … ⬿
در یک مکان عمومی در تهران نشستهام؛ جایی مثل یک رستوران. کتابی را که در دست دارم باز میکنم و سرگرم مطالعه میشوم. اما سر و صدای میز جلویی زیاد است و حواسم را پرت میکند. یک میز شش نفره … ⬿