«طرد اجتماعی» به کنش روزمرّه‌ی بعضی از ما تبدیل شده است. منظورم از طرد اجتماعی آن است که برخی از شهروندان، بیش‌وکم بر بی‌ارزش شمردنِ دیگری و بها ندادن به او اصرار دارند. دیگری در ذهن آن‌ها به عنوان موجودی که باید با او از درِ انصاف رفتار کرد شناخته‌شده نیست. به همین دلیل، آن‌ها نسبت به دیگران «نامهربان» شده‌اند، اگر نگویم «بی‌انصاف».
این نامهربانی و بی‌انصافی را در واقعیت اجتماع می‌توان دید. در رانندگی، در صف بنزین، در معاشرت، و در سخن گفتن. نامهربانی یعنی این که ماشین خود را وسط خیابان جوری پارک کنیم که آمد و شد را برای دیگران دشوار کنیم و برای‌مان مهم نباشد که این کار ما ممکن است چه چالشی برای غیرخودمان پدید بیاورد. بی‌انصافی یعنی که خطای دیگران را جار بزنیم و فراموش کنیم این کار ما ممکن است چه رنجی را برای آنان به دنبال بیاورد.
طرد اجتماعی یکی از مشکلات اخلاقی جامعه نیست؛ بلکه ریشه‌ی بسیاری از نابسامانی‌های اخلاقی است. برای کم‌کردن از بی‌اخلاقی‌ها، نخستین گام رشد » دیگر‌پذیری» است. دیگرپذیری یعنی محترم شمردن دیگران و حقوق آن‌ها.