مدتی است دوستِ جامعه‌شناس‌ام، جناب محسن‌ حسام‌مظاهری با تکیه بر داده‌های تجربی از پدیده‌ی فربه‌شدن، تورم، و توسعه‌ی مناسک در میان شیعیان می‌گویند و می‌نویسند. تا اندازه‌ی زیادی با برساخت مفهومی ایشان موافقم؛ ولی به گمانم به این پدیده‌ها باید به مثابه نشانه‌هایی از تحوّل در نظام باورداشت‌های شیعیان نگریست. زیرا همان‌گونه که برخی جامعه‌شناسان گفته‌اند مناسک، صورت عینیّت‌یافته‌ی باورداشت‌ها هستند و تورّمِ مناسک نشانه‌ی تغییراتی ماهوی در باورداشت‌ها و یا گفتمان اعتقادی شیعیان است.

فرآیند تغییر در گفتمان باورداشت‌های شیعی به گونه‌ای است که پیدایش مناسک جدید کم‌ترین و نزدیک‌ترین ره‌آورد آن است؛ در این فرآیند باید منتظر پیدایش دین و یا گروه‌های دینی جدید بود؛ حسن بصری یمانی، سید محمود صرخی، خراسانی، یعقوبی، شیرازی‌ها، و .. زائیده‌ی همین ادبیات‌اند. از چند دهه پیش که منبری‌های مورد حمایت برخی نهادهای رسمی در ایران، گفتمان اعتقادی شیعه را به ادبیاتِ عاطفی نزدیک و صنعتِ مدّاحی را متوّلی این گفتمان کردند، زمینه برای رشد ادّعاهایی فراهم شد که خود را «بی‌چون» و «بی‌چرا» می‌انگارند. در این گفتمان راه برای هر ادّعای مذهبی باز است؛ از ملاقات با امام زمان گرفته تا بابیّت ایشان، و نیز هاله‌ی نور و مخالفت امام زمان با دچرخه‌سواری بانوان. همین حالا منبرها و سخنرانی‌های مذهبی را بشنوید؛ پر هستند از ادّعاهایی که تنها بر اعتماد به‌نفس دروغینِ گوینده و البته حمایت برخی نهادها استوار است.

موقعیّتِ بی‌چونی و بی‌چرایی زمینه را برای هر گونه ادّعا باز می‌کند. هر کسی می‌تواند ادّعا کند که از زبان دین سخن می‌گوید. چندی پیش در برنامه‌ی تلویزیونی شوک، یک قاضیِ محترم، خانمی را به اتّهامِ «ادّعای همسری امام زمان (عج)» محاکمه می‌کرد. طبیعی بود که آن خانم هیچ دلیلی نداشته باشد تا مدّعای خود را ثابت کند؛ و من منتظر بودم ببینم آیا قاضیِ پرونده این امکان را دارد که ادّعای آن خانم را باطل کند! طبیعی بود که آن قاضی هم نمی‌توانست آن ادّعا را باطل کند، خصوصاً این‌که در جامعه‌ی ما سخن‌وران مذهبی‌ای هستند که بدون ترس از «چرا» و «چگونه» هر چه دلشان می‌خواهد در باره‌ی دین می‌گویند و ادّعا می‌کنند و کسی هم کارشان ندارد؛ بلکه گاهی از آن ادّعا استقبال شده و منبرشان از رسانه‌ی ملّی پخش می‌شود.