خیلی سال پیش ما در شهرک مهدیه‌(قم) زندگی می‌کردیم؛ شهرکی که برای سکونت خانواده‌گی طلبه‌ها برپا شده است. آن وقت‌ها پسرم در مقطع راهنمایی درس می‌خواند و دانش‌آموز مدرسه‌ای در همان شهرک بود. طبیعی بود که همه‌ی دانش‌آموزان آن مدرسه فررندان «روحانی‌ها» بودند. یک روز برای پرس‌وجوی درس محمد‌جواد به مدرسه رفتم. دفتر بزرگی روی میز مدیر باز بود و اسم دانش‌آموزان در آن یادداشت شده بود. جلوی اسم هر دانش‌آموزی نیز میزان تحصیلات و شغل پدرش نوشته شده بود. چیزی که در آن دفتر توجّه من را جلب کرد این بود که بیش‌تر (نزدیک به همه‌ی) پدرها خود را این‌گونه معرفی کرده بودند: » میزان تحصیلات: دکتری؛ شغل: استاد حوزه و دانشگاه.»
مفاهیم در ادبیات علمی کشور، معنا و خاصیّت خود را از دست داده‌اند. حوزه و دانشگاه هم ندارد. این سال‌ها بلایی سرِ علم آمده است که وقتی کسی خود را «استاد»، «دکتر»، «حجت‌الاسلام و المسلمین»، و یا » آیت‌الله» معرفی می‌کند، ما نمی‌دانیم دقیقاً خود را چه چیزی معرفی می‌کند.
شوخی وقتی خنده‌دارتر می‌شود که از میان حوزوی‌ها، کسانی که حوزه را غیر سکولار می‌دانند، علاقه‌ی بیشتری دارند خود را «دکتر و استاد حوزه و دانشگاه» معرفی کنند.

پاسخ دهید